جلسه سوم 🔹 ارتباط قضا و قدر با سلامتی؛ قضا و قدر با سلامتی و با بیماری چه ارتباطی دارد؟ سؤال این است که اگر خداوند مقدر کرده باشد قبل از شب قدر که من امشب مثلاً مریض باشم یا فردا مریض باشم. اگر بروم معالجه بکنم، آیا نارضایتی از قضا و قدر دارم؟ یعنی می‌خواهم بر خلاف ارادۀ خدا این کار را بکنم، آیا این است؟ سؤال بعدی این است که حالا ما ناراضی نباشیم یا باشیم؟ حالا این را از آن بگذریم. اصلاً اگر تقدیر الهی باشد که من مریض باشم آیا معالجۀ من اثری دارد؟ خب قطعاً دیگر من نباید خوب بشوم. وقتی خداوند در طول سال مقدر کرده و اندازه‌گیری کرده که مثلاً فلان شب و روز من مریض باشم. این اندازۀ الهی می‌شود، او حاکم بر ارادۀ من است. من حالا هرچه تصمیم بگیرم خودم را از بیماری دربیاورم، خب نمی‌شود که، ارادۀ الهی حاکم است. این را چرا بگوییم؟ اگر به این‌ها معتقد باشیم، آن‌وقت دیگر دنبال معالجه نمی‌رویم. می‌گوییم خب هرچه خدا تقدیر کرده همان است. 🔹 تقدیر الهی وابسته به تصمیم شخص است؛ جواب این است که تقدیر الهی با همان تصمیماتی که ما می‌گیریم اندازه‌گیری می‌شود. مثلاً خداوند وقتی شب قدر می‌خواهد بگوید که من امشب و فردا مریض می‌شوم، این اندازه‌گیری را محدودش می‌کند به اینکه آیا من می‌روم معالجه بکنم یا نمی‌کنم. یعنی تقدیر الهی وابستۀ به حرکت من می‌شود. اگر من حرکت می‌کنم و می‌روم معالجه می‌کنم مثلاً تقدیر الهی این است که من یک شبانه‌روز مریض باشم؛ اما اگر تقدیر الهی عکس این بود یعنی خدا در علمش می‌دانست که من نمی‌روم معالجه بکنم و تنبلی می‌کنم، این یک روز بیماری من ۳ روز می‌شود، یک هفته می‌شود. یعنی من نباید بگویم؛ چون تقدیر الهی این است که ۳روز باشد، پس نمی‌روم معالجه کنم. به عکس است، تقدیر الهی می‌گوید چون شما نمی‌روی معالجه بکنی ۳ روز است و اگر بروی معالجه کنی یک روز است. تقدیر الهی این است و تابع تصمیم شما است. مثلاً خدای متعال می‌داند که شما دارو می‌خورید، تقدیر می‌کند که بیماری‌تان با این دارویی که می‌خورید یک روزه است. یک بار دیگر می‌داند که شما دارو نمی‌خورید و لجبازی می‌کنید خداوند هم تقدیر می‌کند که شما یک هفته مریض باشید. پس تقدیر الهی جبرآور نیست که به‌زور بر ما حاکم باشد؛ بلکه تقدیر معلول حرکت ما است. او نگاه می‌کند ما چه می‌کنیم. مثل پدری است که بچه‌اش را از خانه بیرون کرده است. حالا می‌گویید چه موقع بچه را راهش می‌دهید؟ پدر می‌گوید من تابع توبۀ بچه هستم، منتظرم ببینم او چه می‌کند. اگر او زود توبه کند، همین امشب توبه کند راهش می‌دهم و می‌گویم داخل بیا. اگر توبه نکند و بخواهد لجبازی‌اش را ادامه بدهد، می‌گویم نه. فردا شب، پس‌فردا شب یک‌وقت می‌بینی یک هفته لجبازی می‌کند. هر وقت او برگردد من راهش می‌دهم. پس از پدر نباید سؤال بکنیم؛ بلکه باید از بچه سؤال بکنیم که چه موقع می‌خواهی تصمیم بگیری خوب شوی؟