و پایان این روایتِ کوتاه ، قصه ای که از یه غصه متولد شد ، یه دیوار کوتاه تر برای آوارِ غم هام...
اسمش رو ''سایه ی ماه'' گذاشته بودم و همونطور که گفته شد 'سایه هم از ماه فراری شد'
من عادت دارم بر اینکه از هر کلمه یه شخصیت بسازم و حالا شما چه شخصیتی رو دیدین؟ ( خودم ، شخصیت تنهایی رو دیدم)
نظری بود شنوا هستم!