يا ربّ! يا ربّ! يا ربّ! بِكَ عَرَفْتُكَ وَ أنْتَ دَلَلْتَنِى عَلَيْكَ وَ دَعَوْتَنِى إِلَيْكَ وَ لَوْلا أنْتَ لَمْ‌أدْرِ مَا أنْتَ.(ابوحمزه ثمالی) خودت را من به‌واسطه خودت شناخته‌ام! و تو هستى كه مرا به خودت رهبرى مى‌كنى و به سوى خودت مى‌خوانى! و اگر ذات خودت نبود من ندانسته بودم كه تو كيستى و چيستى!» پروردگارم! پروردگارم! پروردگارم! بگذار آن‌قدر صدایت کنم تا نَفَسم بند آید و صدایم خاموش شود. سالها برای شناختنت به آفاق و آثارت نگاه کردم؛ در طبیعتت گشتم و ستارگانت را نگریستم؛ دریاها را غور کردم و دنیای شگفت‌انگیز موجودات خشکی و دریا را نظاره نمودم؛ اما هر چه بیشتر آنها را شناختم و بر علمم افزوده شد، از تو دور شدم و دورتر، تا اینکه به اینجا رسیدم: بشری سرگردان که کرات دیگر را تسخیر می‌کند اما تو را نمی‌یابد! چقدر نادان و جاهلم من! چگونه بر وجود تو به چیزی که به تو در هستی نیازمند است، دلیل آورده شود؟ آیا برای چیز دیگر ظهوری هست که برای تو نباشد که آن چیز باعث ظهور تو گردد؟! کجا و در چه وقت تو غایبی تا احتیاج بدلیلی باشد که بتو دلالت کند؛ یا کجا تو دوری تا بوسیله آثار، به تو برسند؟ مولای من! تو خودت را به من می‌شناسانی هر روز که چشم می‌گشایم و لبخند زیبای هستی را می‌بینم؛ خود را در آغوش محبتت می‌بینم و قدرنشناسانه باز انکار می‌کنم! هر روز مرا بسوی خود می‌خوانی و من نادان بسوی دیگری راه می‌سپارم و باز انکار می‌کنم! بستان‌های پرگل را می‌بینم و تو را نه! ستارگان شب را می‌بینم و خالقش را نه! قطرات باران را می‌نوشم و فروریزنده این رحمت را نمی‌بینم! چنان غرق در نعمت گشته‌ام که از منعم غافل شده‌ام و همان‌طور که مولایم حسین(ع) فرموده: «الهی ترددی فی الآثار یوجب بعد المزار؛ پروردگارا تردد و توجه من به آثار، مایه دوری زیارت و لقاء می‌شود.» یاریم کن ای خالق عشق! محرومم مکن از خویش که اگر تو را نداشته باشم، دنیا و مافیها به پشیزی نمی‌ارزد. بگذار تو را ببینم و فقط تو را و جز تو چیزی را نبینم... کور باد چشمی که همه را می‌بیند و تو را نه... @tollabolkarimeh