#فردید:
مسابقه است در ارضای شهوات نفس بنام تمدن و سعادت و از این حرفها، توجه می کنید؟ حالا خدا باشد یا نباشد، از این لحاظ من نمی توانم بفهمم یعنی چه. غالبا که خدا را قبول ندارند حالا آقای ولتر بیاید و خداش را هم قبول کند، این شکار خداست، دیگر زمان اینکه انسان بتواند تسلیم و رضا به آن سادگی داشته باشد رفته، خدا را وسیله می گیرد و شکار می کند. یکی دیگر می آید خدا را رد می کند. تور و دام گستری مطابق سیستم فلسفی یک دفعه اصرار می کند اثبات خدا می کند برای ارضای شهوات نفس یک دفعه رد می کند. "کل ما میزتموه باوهامکم فی ادق المعانیه مخلوق مصنوع مثلکم مردود الیکم"، دنیای وهم... لذت و الم غلط نیست ولی ارتباط به عالم وهم و پندار دارد، در وهم و پندار هم که نمی شود جلو بروی ، در وهم و پندار، یعنی مایا، تلازم دارد. ولی اوقاتی هم هست که انسان برسد به اینکه بداند حقیقت ورای عالم وهم است و حفظ حیات یا دفع حیات، و {ورای} شکار است، این معنا البته با یک ترجمه های شکسته بسته ای بعد در زمان هگل می آید به غرب با شوپنهاور ، شوپنهاور توجه می کند و این برخورد باصطلاح با قدیم با شوپنهاور شروع می شود اصلا و اوپانیشادها – صحبت از ترجمه فارسی هم بود، خب خیلی چند دست، سخن از ترجمه بود آقای دکتر سالور از من قبلا سوال کرده - خب ترجمه می شود و باز هم فیل بیاد هندوستان می افتد. بدبینی شوپنهاور از اینجاست، از کجا که یک مقداری از حرفهای شوپنهاور عین خوشبینی نباشد. بد را بد دیدن و خوب را خوب دیدن اینکه معنایش بدبینی نیست چنانکه مولانا می گوید "نیستی هست نما" و "هستی نیست نما". ما "نیست" را "هست" تلقی کنیم...بیانگاریم و هست را نیست. نیست نیست، هست هست، به اینجا که رفتید دیگر نمی شود گفت بدبینی، خوش بینی است. باصطلاح شوپنهاور بدبینی است در مقابل جریانهای خوبنیادانه زمان خودش که عبارت از هگل و دیگران باشد. آیا شوپنهاور باز می گردد به پریروز، به بودا ؟ نه!" همچنان باقی است.
@varastgi