﷽ ⚪️ بیانیه عرفان شیعی فقاهتی| بخش سوم. 2⃣ محور دوم: هويت عرفان شيعی به‌مثابه روش (جاری ساختن اراده خداوند به‌جای اراده خود و ادراك او به جای ادراك خويش) در رساله لب‌اللباب آمده است: «...بايد دانست كه وصول بدين مقامات و درجات بدون اخلاص در راه حقّ صورت نبندد و تا سالك به منزل مخلصين نرسد، كشف حقيقت چنان‌كه بايد براى او نخواهد شد. بدان كه اخلاص و خلوص بر دو قسم است: اول: خلوص دين و طاعت از براى خداى تعالى دوم: خلوص خود را از براى او. و دلالت بر اوّل دارد كريمه شريفه: «وَ مَا امِرُوا الا لِيَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ» و بر دوم دلالت دارد كريمه شريفه: «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُون‏ إلَّا عِبادَ اللهِ الْمُخْلَصينَ» سالك پس از طىّ مرحله زهد نسبت به تعلقات دنيوی، تازه متوجّه خواهد شد كه علاقه مفرطى به ذات خود دارد و نفس خود را تا سر حدّ عشق دوست دارد، هر چه به جا مى‏آورد و هر مجاهده كه مى‏كند همه و همه ناشى از فرط حبّ به ذات خود است، ... و تا اين حسّ از بين نرود و اين غريزه نميرد، نور خدا در دل تجلّى نمى‏كند، و به عبارت ديگر تا سالك از خود نگذرد به خدا نمى‏پيوندد.  ... بر همين اساس ديگر سالك حقّ ندارد طالب كشف و كرامات بوده، عملى براى تحقّق آن انجام دهد... زيرا چنين كسى در راه رضاى محبوب قدم برنمى‏دارد، خداى را عبادت نكرده و مخلص نخواهد بود...» علامه مولف قدس‌سره در مقام ارائه مستند روايی اين مطلب در كتاب الله‌شناسي شرح تفصيلی‌ای را از روايت «قرب فرائض و قرب نوافل» بيان كرده است: «حَنّان‌بن‌سَدير، از أبي‌عبدالله‌ عليه‌السّلام‌ روايت‌ كرده‌ است‌ كه‌: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّي‌اللَهُ عَلَيْهِ وَءَالِهِ: قَالَ اللَهُ: مَا تَحَبَّبَ إلَيَّ عَبْدِي‌ بِشَيْءٍ أَحَبَّ إلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُهُ عَلَيْهِ. وَ إنَّهُ لَيَتَحَبَّبُ إلَيَّ بِالنَّافِلَهِ حَتَّي‌ أُحِبَّهُ. فَإذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي‌ يَسْمَعُ بِهِ، وَ بَصَرَهُ الَّذِي‌ يُبْصِرُ بِهِ، وَ لِسَانَهُ الَّذِي‌ يَنْطِقُ بِهِ، وَ يَدَهُ الَّتِي‌ يَبْطِشُ بِهَا، وَ رِجْلَهُ الَّتِي‌ يَمْشِي‌ بِهَا، إذَا دَعَانِي‌ أَجَبْتُهُ، وَ إذَا سَأَلَنِي‌ أَعْطَيْتُهُ. علاّمه مجلسی رحمه‌الله‌عليه در تشريح اين روايت شش وجه‌ ذكر كرده‌ و در وجه‌ ششمين‌ گويد: اين‌ وجه‌ رفيع‌تر، و دلنشين‌تر، و شيرين‌تر، و دقيق‌تر، و لطيف‌تر، و پنهان‌تر مي‌باشد از وجوه‌ گذشته‌. و آن‌ اين‌ است‌ كه‌: عارف‌ چون‌ از شهوات‌ خود و از اراده خود بيرون‌ شود، و محبّت‌ حقّ بر عقل‌ و روح‌ و مسامع‌ و مشاعرش‌ متجلّی گردد، و جميع‌ امورش‌ را به‌ خداوند تفويض‌ نمايد، و در مقام‌ تسليم‌ و رضا به‌ همه مقدّرات‌ و احكام‌ پروردگارش‌ گردد؛ در اين حال‌ حضرت‌ پروردگار سبحانه‌ متصرّف‌ در عقل‌ و قلب‌ و قوای او می‌شود و امور وی را طبق‌ آن‌چه‌ را كه‌ خدا دوست‌ دارد و می‌پسندد تدبير می‌كند. بنابراين‌ او اشياء را بر منهاج‌ مشيّت‌ و اراده مولايش‌ طلب‌ می‌نمايد؛ همانطور كه‌ خداوند -سبحانه‌- در حال‌ خطاب‌ به‌ آنان‌ گفته‌ است‌: «وَ مَا تَشَآءُونَ إِلَّا أَن‌ يَشَآءَ اللَهُ» شيخ طوسی قدَّس‌اللهُ سرَّه‌القُدّوسی گفته‌ است: عارف‌ چون‌ از نفسش‌ منقطع‌ شود و به‌ حقّ متّصل‌ گردد، تمام‌ قدرت‌ها را مستغرق‌ در قدرت‌ حقّ می‌بيند كه‌ به‌ جميع‌ مقدورات‌ تعلّق‌ يافته‌ است‌.. در آن‌ حالت‌، حقّ چشم‌ او می‌گردد كه‌ با آن‌ می‌بيند، و گوش‌ او می‌شود كه‌ با آن‌ می‌شنود، و قدرت‌ او می‌شود كه‌ با آن‌ كار می‌نمايد، و علم‌ او می‌گردد كه‌ با آن‌ می‌داند، و جود او می‌شود كه‌ با آن‌ می‌بخشد. و در آن صورت‌ عارف‌ در حقيقت‌ و واقع‌الامر متخلّق‌ به‌ «أخلاق‌الله‌» گشته‌ است‌..» ⚪️ تفکر و تمدن شبکه‌ای ⚪️ @vaseti