مردم را با دانشت، دانش بياموز و خود نيز دانش ديگران را فراگير. 32- روى آوردن به چه كسى؟ «لا تَأْتِ رَجُلاً إِلاّ أَنْ تَرْجُوَ نَوالَهُ أَوْ تَخافَ بَأْسَهُ أَوْ تَسْتَفيدَ مِنْ عِلْمِهِ أَوْ تَرْجُوَ بَرَكَتَهُ وَ دُعائَهُ أَوْ تَصِلَ رَحِمًا بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ.» نزد كسى مرو، مگر آن كه به بخشش او اميدوار، يا از قدرتش بيمناك، يا از دانشش بهره مند، يا به بركت و دعايش اميدوار باشى، يا آن كه بين تو و او پيوند خويشاوندىاى باشد. 33- عقل و جهل «لا غِنى أَكْبَرُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لا فَقْرَ مِثْلُ الْجَهْلِ وَ لا وَحْشَةَ أَشَدُّ مِنَ الْعُجْبِ، وَ لا عَيْشَ أَلَذُّ مِنْ حُسْنِ الْخُلْقِ.» هيچ بىنيازىاى بزرگتر از عقل و هيچ فقرى مانند جهل و هيچ وحشتى سختتر از خودپسندى و هيچ عيشى لذّت بخشتر از خوش اخلاقى نيست. 34- على(عليه السلام)، دروازه ايمان «إِنَّ عَلِيًّا بابٌ مَنْ دَخَلَهُ كانَ مُؤْمِنًا وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كانَ كافِرًا.» على(عليه السلام) دروازه ايمان است، هر كه داخل آن شد مؤمن و هر كه خارج از آن شد كافر است. 35- حقّ اهل بيت «وَ الَّذى بَعَثَ مُحَمَّدًا بِالْحَقِّ لا يَنْتَقِصُ أَحَدٌ مِنْ حَقِّنا إِلاّ نَقَصَهُ اللّهُ مِنْ عَمَلِهِ.» قسم به خدايى كه محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) را به حقّ برانگيخت، هيچ كس از حقّ ما اهل بيت چيزى را كم نكند، مگر آن كه خداوند از عملش چيزى را كم گرداند. 36- اوّل سلام، آن گاه كلام «مَنْ بَدَأَ بِالْكَلامِ قَبْلَ السَّلامِ فَلا تُجيبُوهُ.» كسى كه پيش از سلام كردن، آغاز به سخن گفتن نمايد، جوابش را ندهيد! 37- نيكى و پرسش؟ «أَلشُّرُوعُ بِالْمَعْرُوفِ وَ الاِْعْطاءُ قَبْلَ السُّؤالِ مِنْ أَكْبَرِ السُّؤْدَدِ.» آغاز نمودن به نيكى و بذل و بخشش، پيش از درخواست نمودن، از بزرگترين شرافتها و بزرگىهاست. 38- فراگيرى و كتابت دانش «تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ فَإِنْ لَمْ تَسْتَطيعُوا حِفْظَهُ فَاكْتُبُوهُ وَ ضَعُوهُ فى بُيُوتِكُمْ.» دانش را فرا گيريد و اگر توانِ حفظ كردنش را نداريد آن را بنويسيد و در خانههايتان بگذاريد. 39- دعاى مستجاب «أَنـَا الضّامِنُ لِمَنْ لَمْ يَهْجِسْ فى قَلْبِهِ إِلاَّ الرِّضا أَنْ يَدْعُوَ اللّهَ فَيُسْتَجابُ لَهُ.» كسى كه در قلبش جز رضا و خشنودى خدا خطور نكند، چون خدا را بخواند، من ضامن اجابت دعاى او هستم. 40- عبادت و پرستش «مَنْ عَبَدَ اللّهَ عَبَّدَ اللّهُ لَهُ كُلَّ شَىْء.» كسى كه خدا را اطاعت و عبادت كند، خداوند همه چيز را مطيع او گرداند. = پـرتـوى از سيـره و سيمـاى امـام حسن مجتبـى عليه السلام امام حسن (ع) اولين فرزند امام على و فاطمه زهرا(س) در نيمه ماه رمضان سال دوم يا سـوم هجرى در شهر مدينه به دنيا آمد و بعد از شهادت امام علـى (ع) شـش ماه حكـومت كرد و درسال پنجاهـم هجرى, به وسيله زهرى كه همسرش جعده به دستـور معاويه به او خـورانـد, در 48 سالگـى به شهادت رسيـد. مزار شريفـش در قبرستان بقيع, در كنـار سه امـام معصـوم ديگـر, زيـارتگاه خيل شيفتگـان آن حضـرت است. جلال الدين سيوطى دركتاب ((تاريخ الخلفاء)) مى نويسد:((امام حسن در سال سـوم هجرت به دنيا آمد و شبيه تريـن شخص به پيامبر اكرم(ص) بود, در روز هفتم تولدش پيامبر (ص) گوسفندى را براى او عقيقه كرد و موى سرش را تراشيد و هم وزن آن را نقره صدقه داد. او يكى از پنج نفر اهل كساء است. پيامبر(ص) فرمـود: پروردگارا مـن اورا دوست مى دارم پس او را دوست داشته باش. و فرمود: حسـن و حسين دو سرور جوانان اهل بهشت اند. ابـن عباس گفت: حسـن بر دوش پيامبر سوار بود, شخصى به آن حضرت گفت: اى پسر! خوب مركبى را سوار شـده اى پيامبر فرمـود: بلكه خـوب راكبـى است.))(1) امـام مجتبى (ع) شخصيتى آرام, با وقار, متيـن , بخشنده و مورد تـوجه مردم بــود, به فقيـران و بيـنـوايان رسيـدگى مى نمـود و معمـولا بيـش ازحد درخـواست آنها به آنان كمك مى كـرد, تا زنـدگـى شان تاميــن گردد, زيرا روا نمـى ديـد كه سائلى بيـش از يك بار از او چيزى بخـواهد كه موجب شرمسارىاش شـود. او در طـول عمرش دو بار تمام ثـروت و داريـى خـويـش را در راه خـدا بخشيـد و سه بار تمام اموال خود را وقف كرد, نيمى از آن را براى خـود و نيـم ديگر آن را در راه خدا بخشـش نمود.(2) امام مجتبى(ع) فردى, شجاع, و دليـر ومبارز بـود و در جنگهايـى كـه در ركاب پـدرش اميرالمومنين (ع) مى جنگيد, معمولا در خط مقدم حركت مى كرد. او در جنگ جمل و صفيـن از مبـارزان پـرتلاش لشكـر آن حضـرت بـود.