سياست معاويه در طــول بيـست سال حكـومت سركـوب و زور ايـن بـود كه پيوسته برنامه اى تـنظـيم كنـد كـه وجـدان و اراده امت را از ميان ببـرد و مردم را از انديشيدن درباره مسائل بزرگ جامعه منصرف سازد, تا تنها در انديشه گـرفتاريهاى كـوچـك روزانه خـود بـاشنـد و ازهدفهايى كه رسـول خدا(ص) در پى آن بـود منصرف شـوند و تنـها بـه زندگانـى و منافع شخصـى خـويـش بينديشند و به وجـوهى كه از بيت المال به دست مىآورند فكر كنند. برخى از شيوخ قبايل كوفه, با وجود اين كه از شيعيان اميرالمومنين(ع)بودند, از جاسـوسان معاويه شـدند و خبرها را در باب كـوچكتريـن حركت يا مخالفت مردان قبيله, گزارش مى دادند آنگاه مامــوران دولتـى سر مـى رسيدند و كسانى را كه خلاف معاويه چيزى گفته بـودند يا حركتـى در سر مى پروراندند دستگير مـى گردنـد ونفـس مخالفان را مـى بريدند. وايـن گـونه , خلافت بازيچه اى شـده بـود در دست كـودكان بنى اميه. معـاويه بـه خــوبـى مـى فهـميد كـه امام (ع) صاحب مكتب و هدف است و ناچار براى اجراى رسالت خود از هيچ كـوششى خوددارى نمى كند و همه سعى خـود را در راه اعتلاى مكتب و روشهاى دگرگـون سازى امت به كار مـى بـرد, از ايـن رو, احساس خطر مـى كرد, تا آن كه سرانجام , نقشه كشتـن امام را طراحـى نمـود و آن حضرت را با سمى مهلك به وسيله (( جعده)) همسر امام به شهادت رساند.(3) ابـوالفرج اصفهانى در كتاب ((مقاتل اطالبييـن)) مى نـويسـد: ((معاويه مـى خـواست براى پسرش يزيد بيعت بگيرد و در انجام ايـن منظور, هيچ كس براى او مزاحمتر از حسـن بـن على و سعد بن ابـى وقاص نبـود, بديـن جهت هـر دو را با وسايل مخفى مسمـوم كرد.)) و نيز هميـن نويسنده مى گويد: (( چـون خـواستند حسـن بـن على را به خاك بسپارند, عايشه بر استرى نشست و بنى اميه و بنى مروان و هر كـس از ياوران و سپاهشان را كه در آنجا بود به كمك بـرداشت و ايـنجا بـود كـه گـوينده اى گفت: يك روز بر استر و يك روز بر شتر.)) سبط ابن جوزى به سند خود از طبقات ابـن سعد و او از واقدى روايت كـرده: حسـن بـن علـى (ع) در هنگام احتضار گفت: مـرا در كنار جـدم رسـول خدا(ص) دفـن كنيد, امويان و مروان حكم و سعيد بـن العاص ـ كه والى مدينه بودـ به پاخاستند و نگذاشتند. ابـن سعد مـولف كتاب طبقات مى گـويد: يكى از مخالفان, عايشه بـود كه گفت : (( هيچ كـس نبايد در كنار رسـول خدا دفـن شـود)) سرانجام , جنازه حسـن بن على را از آنجا به قبرستان بقيع بردنـد و در كنار قبر جـده اش فاطمه بنـت اســد به خاك سپردند. در كناب (( الاصابه)) از واقـدى نقـل شـده كـه آن روز جمعـيت آن چـنان انبوه بـود كه اگر در بقيع سوزن مى افكندند بر سر انسانى مـى افتاد به زميـن نمى رسيد. سلام عليه يوم ولد و يوم استشهد و يوم يبعث حيا.(4) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پى نوشت ها: 1 ـ تاريخ الخلفاء , ص 210. 2 ـ پيشين, ص 190. 3 ـ به كتاب پيشـوايان ما, نوشته عادل اديب, ترجمه دكتر اسدالله مبشرى, ص 112 به بعد رجوع كنيد. 4 ـ براى آشنايـى كامل با زنـدگـى امام حسن (ع) به كتاب صلح الحسـن نـوشته شيخ راضـى آل يـاسيـن يـا تـرجمه آن مـراجعه كنيـد. --------------------------------------------------------------------------------