روزي سائلي خدمت آن بزرگوار آمد و اظهار فقر كرد و براي آن حضرت دو بيت شعر خواند كه مضمون آن چنين است: «چيزي ندارم كه بفروشم و حوايج خود را رفع كنم، و حالم بر گفته ام گواه است و فقط آبرويم مانده كه مي خواستم فروخته نشود. ولي امروز تو را خريدار يافتم، آبرويم را بخر و مرا از فقر نجات ده!» حضرت به آن كسي كه تهية مخارج در دستش بود فرمود: «هرچه داري به اين مرد بده كه من از او خجالت مي كشم!» دوازده هزار درهم موجودي را به او داد چنانكه براي مخارج آن روز چيزي نماند، و جواب دو شعر را نيز چنين داد: «تو از ما با عجله چيزي خواستي، آنچه بود داديم و بسيار كم بود. بگير و آنچه داشتي ـ آبرو ـ حفظ كن و گويا كه ما را نديده اي و به ما چيزي نفروخته اي.» و مادري دارد چون زهرا كه از شب تا صبح در نماز است و پس از هر نمازي به ديگران دعا مي كند و هنگامي كه حضرت حسن مي پرسد چرا به ما دعا نكردي جواب مي دهد: يا بني الجارثم الدار ـ پسر كم، همسايه ما مقدم است. اين مادر مربي پسري چون حسن است. اين روايت از او است: ان رجلاً اتي الحسن بن علي عليهما السلام فقال بابي انت وامي اعني علي قضاء حاجة. فانتعل وقام معه فمر علي الحسين صلوات الله عليه وهو قائم يصلي. فقال له اين كنت عن ابي عبدالله تستعينه علي حاجتك؟ فذكر انه معتكف. فقال له اما انه لو اعانك كان خيرا له من اعتكافه شهرا. «مردي حاجتي داشت، متوسل به حضرت حسن شد. آن حضرت به دنبالش راه افتاد. در ميانه راه امام حسين را ديد كه در حال نماز است. حضرت به آن مرد فرمودند چرا براي حاجتت به حسين مراجعه نكردي؟ گفت او در مسجد معتكف بود. حضرت فرمودند: اگر به او كمك مي كرد بهتر از يك ماه اعتكاف بود. حضرت مجتبي عليه السام از نظر نسب سرآمد همة مردم بود، و از نظر حسب و فضايل انساني، از زبان آن حضرت بشنويم: موقعي كه اميرالمؤمنين عليه السلام از دنيا رفت حضرت مجتبي عليه السلام بر منبر رفت و فرمود: «ما اهل بيت «حزب الله» هستيم كه غالب معرفي شده ايم: فان حزب الله هم الغالبون[3]. ما عترت رسول الله هستيم كه در روايت ثقلين، رسول اكرم ما را در كنار قرآن و مبيّن قرآن و پشتوانة اسلام قرار داده است ـ اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي لن يفترقا حتي يردا علي الحوض ـ ماييم عالم به تأويل و تنزيل قرآن. ماييم كه در قرآن شريف، معصوم و مطهر نام برده شده ايم ـ انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا[4] ـ و بايد همه از ما اطاعت كنند زيرا در قرآن به آن امر شده اند. ـ اطيعوا الله واطيعوا الرسول واولي الامر منكم[5]. ماييم كساني كه در قرآن مودت آنان بر مردم واجب شده است ـ قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي[6] ـ ماييم كساني كه در قرآن مودت ما حسنه شمرده شده است ـ ومن يقترف حسنة نزد له فيها حسنا[7]. صلح امام حسن (ع) يكي از كارهاي مفيد براي اسلام و مسلمين صلح امام حسن (ع) با معاويه است. اين عمل مفيد براي كساني كه آگاهي تاريخي و اسلامي ندارند. مورد شك است كه چرا حضرت حسن با معاويه صلح كرد و چرا مثل امام حسين قيام ننمود؟ چيزي كه قبل از هر چيز لازم مي دانيم متذكر شويم اين است كه قيام امام حسين عليه السلام بعد از بيست سال از صلح امام حسن واقع شده است. امام حسين ده سال با حضرت امام حسن بود و بايد تابع حضرت امام حسن باشد. ولي ده سال بعد از امام حسن، امام بود و در رهبري اختيار تام داشت ولي قيام نكرد، و قيام ايشان پس از ده سال از امامت او بوقوع پيوست. اگر ايرادي باشد ـ كه قطعاً نيست ـ بر هر دو وارد است. خود اين مطلب دليل است كه قيام، زمينه و اقتضا مي خواهد و در آن بيست سال چنين زمينه و اقتضايي نبوده است. توضيح مطلب