باز هم حرف کریم آمد وسط..احیا شدم قطره بودم قطره ای که واصلِ دریا شدم بی سرو سامانی ام را هیچ کس دیگر ندید با نگاهی قدکشیدم سرورِ دنیا شدم.. نگرانی ها همه رفت از وجودم یک طرف خورده بودم بر زمین با لطفِ آقا پا شدم هیچ می دانی که مدیونِ جوادم از ازل چونکه با الطافِ او آقاتر از آقا شدم در هوای نفس گم بودم که با دستِ کرم آخرش در شامگاهی مضطرب..پیدا شدم من دلِ خود را سپردم محضرِ ابنُ الرضا راست کردم قامت و چونِ شاخه ی طوبا شدم جانِ سلطان را قسم دادم دو دستم را گرفت با مددهای نهم خورشید با تقوا شدم مزدِ کارم را عطا کرده خود بابُ المراد من در اینجا مبتلای حضرت زهرا شدم محسن راحت حق