🕊️السلام علیکِ یا صدیقة الطّاهره🕊️ سر در میان چاه غم، انگار می‌گرید مردی میان دردها، بسیار می‌گرید در ذهن خود رد می‌شود هربار از کوچه چشمش که می‌افتد به آن مسمار می‌گرید با دیدن مُشتی پَر سوزان و خون آلود در آتش بین در و دیوار می‌گرید این مرد شب، آیا همان سردار خیبر نیست ؟! که این چنین در بیت‌الاحزان، زار می‌گرید؟! هنگام غسل پیکر یارش چه دید آن شب؟ که از مرورش حیدر کرّار می‌گرید ؟! همراه یار خود، هزاران بار می‌میرد همراه یار خود، هزاران بار می‌گرید ذکر قنوت او به جز عجّل وفاتی نیست مردی که از سنگین‌ترین آزار می‌گرید مقصودم از این واژه‌ها، شعر و سرودن نیست وقتی به زهرا می‌رسم، خودکار می‌گرید