eitaa logo
اشعارآئینی
116 دنبال‌کننده
83 عکس
8 ویدیو
98 فایل
اشعارآئینی با سلام، با استفاده از لینک زیر به فهرست هشتک گذاری شده عناوین منتقل خواهید شد. https://eitaa.com/ya_habibalbakin1/1 ولأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ارتباط @m_sanikhani
مشاهده در ایتا
دانلود
«فاش می‌گویم و از گفته‌ی خود» خوشحالم که کشانید مرا سمت شما اقبالم ذرّه‌ای بودم و دنیای عدم، جایم بود از عنایات شما، مانده در این غربالم پدرم، اشک، وَ روضه، به زر و زور نداد مادرم نیز، وَ من هم به همین منوالم روزی‌ام مرثیه است و به شما مدیون‌اند حال خوب و قلم و حافظه‌ی سیّالم قلمم شرح حدیث غمتان می‌گوید دفتر مرثیه‌ام، منتهی‌ الآمالم هر چه دارم همه از روضه‌ی مادر دارم به شما و سِمَت نوکری‌ام می‌بالم
🖤 السلام علیکِ یا مادر🖤 دیگر نمی‌خواهم من این دنیای فانی را جای فقط یک تار موی تو جهانی را زهرای من، آخر جهان بی تو چه می‌ارزد وقتی نمی‌خواهد دلم این زندگانی را؟ کوه غم تو بر علی، آنقدر سنگین است حس می‌کنم در زانوانم ناتوانی را ام یّجیب دخترت را گوش می‌داری؟ دارد تقاضا می‌کند این که بمانی را طاقت ندارد آسمان تا در بغل گیرد دلشوره‌ی سجّاده‌ی زهرای ثانی را یک قطره از اشک حسن کافیست تا عالم در بر بگیرد صیحه‌های آسمانی را حال حسینت را ببین، زود است، خیلی زود تا طی کند بی مادر خود، نوجوانی را می‌آید آن لحظه، که بابای تو می‌گیرد از من سراغ آن گل یاس امانی را حالا چگونه پس دهم جای گل یاسش این لاله‌ی زرد و کبود و ارغوانی را؟ التماس دعا🤲🏻🌱
🖤 السلام علیکِ یا صدیقة الطاهره🖤 دنیا بنا دارد به دردم خو بگیرد او را ز من، یا که مرا از او بگیرد چشمان شور ظلم و کینه، عزم دارد از خانه‌ی امّید من، بانو بگیرد دریای آرامم به طوفان زیر و رو شد تا کشتی آمال من، پهلو بگیرد حتّی تصوّر هم نمی‌کردم که یک روز بانوی من، از همسر خود رو بگیرد دستی به پهلو گیرد و با دست دیگر دیوار را با دیده‌ی کم سو بگیرد یک شب میان غربتی نمناک و غمگین دستم سراغ از لطمه‌ی بازو بگیرد چشمان من می‌بارد و دنیا نمی‌خواست آب روان از بستر این جو بگیرد
🕊️السلام علیکِ یا صدیقة الطّاهره🕊️ سر در میان چاه غم، انگار می‌گرید مردی میان دردها، بسیار می‌گرید در ذهن خود رد می‌شود هربار از کوچه چشمش که می‌افتد به آن مسمار می‌گرید با دیدن مُشتی پَر سوزان و خون آلود در آتش بین در و دیوار می‌گرید این مرد شب، آیا همان سردار خیبر نیست ؟! که این چنین در بیت‌الاحزان، زار می‌گرید؟! هنگام غسل پیکر یارش چه دید آن شب؟ که از مرورش حیدر کرّار می‌گرید ؟! همراه یار خود، هزاران بار می‌میرد همراه یار خود، هزاران بار می‌گرید ذکر قنوت او به جز عجّل وفاتی نیست مردی که از سنگین‌ترین آزار می‌گرید مقصودم از این واژه‌ها، شعر و سرودن نیست وقتی به زهرا می‌رسم، خودکار می‌گرید