زهرا همان کسی‌ست که روحِ بهار بود در ساحتِ صفاتِ حق آیینه‌دار بود شب تا سَحر: جمال خدا را نظاره کرد تقوامدار و بنده‌ی شب‌زنده‌دار بود زهرا یگانه بود و شبیهی به خود نداشت از آیه‌های محکمِ پروردگار بود عمرش به خانه‌های نبی و ولی گذشت با بی‌کرانِ حضرتِ جان هم‌جوار بود هرگز نشد فریفته‌ی ظاهرِ جهان با آن مقامِ معنوی‌اش خانه‌دار بود! بالاتر از توان علی حاجتی نخواست هرگز نداشت غصّه از این‌که: ندار بود بانو عفیفه بود و حجابش نمونه بود او برترین زن همه‌ی روزگار بود جود و کرَم به خانه‌ی او داشت التجاء لطفش عظیم و رحمت او بی‌شمار بود روی سر فقیر و اسیر و یتیمِ شهر: -از لطف و مهربانی خود- سایه‌سار بود کوچه‌به‌کوچه یادِ علی را شبانه برد ننشست بی‌تلاش که او مردِ کار بود روحش پرنده بود و نگنجید در قفس در جاده‌های وصلِ خدا بی‌قرار بود