رسید قافله‌ی عشق در زمینِ بلا دچار هول‌ و ولا گشت زینبِ کبری! غمی عجیب به قلبِ سکینه وارد شد نشست ماتمِ عالم به جانِ اهلِ ولا رقیه در بغلِ ساقی‌َالعطاشا خواب! تبسّم‌ست به لب‌های اصغر از لالا حسین در پی آرامشِ دلِ زینب رباب، خیره به چشمانِ عاشقِ مولا! بیا زهیر! بیا تا که بار بگذاریم حبیب من! تو به برپاییِ خیام بیا! بگیر قاسم من! دست مادرت نجمه اذان بگو علی‌اکبر! اذان بگو بابا! کمک کنید جوانان! به بانوانِ حرم کمک کنید به گل‌های حضرتِ زهرا مباد این‌که به پایی فرو رود خاری مباد این‌که بترسد کسی در این صحرا خدا کناد نیفد نگاهِ نامحرم به سایه‌های حیاپوشِ چادرِ زن‌ها ◾ امان ز آتشِ کینه؛ امان ز غارتِ حرص! امان ز بی‌کسیِ عشق، عصرِ عاشورا...