کوفیان خون به دلِ زاده‌ی حیدر کردند قَدرِ تاریخ بر او ظلم، سراسر کردند نامه دادند و جفا کرده ز بی مِهری و بعد جامه‌ی سوگ از این حادثه در بر کردند کربلا صحنه‌ی جُرم‌ست و جنایت امّا ستم آن بود که در پرده‌ی آخر کردند قطره‌ای آب ندادند به طفلی معصوم چشم‌های همه‌ی اهلِ حرم، تر کردند کف و هورا زده از قتلِ علی با این کار پدرش را وسطِ معرکه، مُضطر کردند خطبه می‌خواند که شاید دل‌شان رحم آید موعظه کرد؛ ولی هلهله بدتر کردند! هدفِ تیرِ سه شعبه، گلوی اصغر شد گوییا حمله به سردارِ دلاور کردند یک تنه آمده در رزم که او را امروز با ابالفضل در این عرصه برابر کردند تازه می‌خواست شکوفا شود آن غنچه‌ی ناز برگ‌ش از بادِ بلا ریخته پرپر کردند یاوری از پیِ بیداد نبود و ناچار دادخواهی به درِ حضرتِ داور کردند باورِ کشتنِ شش‌ماهه، عجب مشکل بود آن قدَر تعزیه خواندیم که باور کردند دوست‌دارانِ حسین از غمِ داغِ اصغر کشتیِ عاطفه در اشک، شناور کردند دل از این روضه‌ی جان‌سوز بسوزد شاید روزِ نوزاد بنامِ علی‌اصغر کردند!