🔼 ... اگر آلوده‌ام «یا طاهر» و «یا طاهره» گویم در این تسبیح هم‌سنگ‌اند «یا زهرا» و «یاهو»ها کشف جناسِ زاید(مزیّل) موجود در "طاهر و طاهره" به‌عنوان ذکر تسبیح، جالب و شاعرانه‌ست اما به‌نظر می‌رسد مضمون مصراع دوم دربردارنده‌ی مبالغی از غُلوّ اعتقادی است زیرا همان‌گونه که می‌دانیم اسم، نشانه‌ی مسماست و هیچ موجودی هم‌سنگ و هم‌ترازِ واجب‌الوجود نیست! هرچند نمی‌توان از ایهامِ تناسبِ زیبای موجود در تسبیح و سنگ(در ترکیب هم‌سنگ) چشم‌پوشی نمود. اگر یک فضل از فضه کسی گوید به شوق آن کنند از لانه هجرت چون پرستوها ارسطوها در واژگانِ انتهایی بیت، جناس ناقصِ(اختلافی) زیبایی خلق شده که به‌دلیل داشتن سجعِ متوازن، موسیقی کناری را نیز تقویت کرده است. اما ایراد وارده بر این بیت برمی‌گردد به واژه‌ی "لانه". طبق اصول تشبیه، مشبه و مشبه‌ُبه، به اعتبار وجه‌شبه، با یکدیگر مقایسه می‌شوند و نباید همه‌ی وجوه آن‌ها را یکسان و متشابه فرض کرد. یعنی اگر قرارست ارسطوها مانند پرستوها هجرت کنند دیگر از لانه هجرت نمی‌کنند بلکه از خانه و شهر و دیار هجرت خواهند کرد چون فلاسفه هم مانند دیگر انسان‌ها در خانه زندگی می‌کنند! به‌عبارت دیگر وجه‌شبه، در این‌جا هجرت پرستوها و ارسطوهاست و نه لانه‌ی آن‌ها. نخی از معجرت حبل‌المتین از بهر معصومین به دستت شربتی داری شفای جان داروها گویا تلمیحی‌ست به روایت امام حسن عسکری(ع) که فرمودند: «نَحْنُ حُجَجُ اللّهُ عَلَی خَلْقِهِ وَ أُمُّنَا [جَدَّتُنَا] فَاطِمَةُ حُجَّةُ اللّهِ عَلَیْنَا». ما حجّت‌های خدا بر خلقش هستیم و مادرمان فاطمه(علیهاالسلام) حجّت خداست بر ما. و ظاهراً لازم به توضیح نیست که در تعبیر "نخی از معجرت" اغراق هنری نهفته است و "حبل‌المتین" نیز کنایه از وسیله‌ی رشد و ارتقاء است. اما به‌نظر می‌رسد معنای مجازی "شربت" که در اصل به‌معنی "نوشیدنی" و در این‌جا مراد از آن "دارو" است چندان ادیبانه و بلیغ نیست؛ چون صرفاً در عرف عامیانه به این معنای ثانویه و مجازی به‌کار می‌رود. ز فرط کار روزان و نوافل خواندن شب‌ها نمی‌ماندی رمق از بهرت ای بانو به زانوها ۳ ایرادی که در این بیت وجود دارد ریختِ کهنِ صرف فعلِ《نمی‌ماندی》به‌جای نمی‌ماند (یا نمی‌ماندت با حذف "از بهرت") است که کمی غیرفصیح به‌نظر می‌رسد. همچنین کلمات روزان و شب‌ها تناسبی با هم در《ادات جمع》ندارند و "روزان" صورتِ کهن جمع‌بستن این واژه است. گهی دستاس دستت بوسه زد گه آبله پایت عبادت را و همت را در آن سوی فراسوها ۴ حذف دو "رای مفعولی" در مصراع اول تا حدودی موجب ابهام است. همچنین حذف فعل در مصراع دوم باعث ضعف تالیف شده است. به‌عنوان مثال شاعر می‌توانست این‌گونه بگوید: 《تو بُردی زهد و همت را در آن سوی فراسوها》 ضمن این‌که طبق روایات پاهای مبارک حضرت از شدت عبادت و ایستادن در محراب نماز، ورم می‌کرده است و مشخص است که آبله _که به‌معنی تاول می‌باشد_ با ورم تفاوت دارد! به طوفان‌ها مگر موجی خبر از پهلویت برده که می‌میرند و کشتی‌ها نمی‌گیرند پهلوها صورت‌بندی ژرف‌ساختِ معنایی این بیت این‌گونه است که: مگر از پهلویت موجی خبر به توفان‌ها داده‌ است که می‌میرند و [به این علت] کشتی‌ها پهلو نمی‌گیرند. اگر واو عطف(یا واو حالیّه) را از بین دو جمله برداریم آن‌گاه ساده‌نویسی ژرف‌ساخت معنایی به این صورت خواهد بود: مگر از پهلویت موجی خبر به توفان‌ها داده است که کشتی‌ها می‌میرند و پهلو نمی‌گیرند. که به‌نظر می‌رسد صورت‌بندی دوم درست‌تر و زیباتر است. این نحو، حاوی یک پرسش بلاغی خیال‌انگیز است که مخاطب را به تامل وامی‌دارد و تصویری شاعرانه خلق می‌کند: کشتی‌ها در توفان دریاها غرق می‌شوند و در ساحل پهلو نمی‌گیرند زیرا که انگار موجی، خبری ناگوار و دردناک برای آن‌ها برده است؛ خبری از پهلوی شکسته! که البته حاوی آرایه‌ی حُسنِ تعلیل و معنای کنایی و همچنین اشاره‌ی غیرمستقیم و لطیفی به مرثیه‌ی حضرت است. ضمناً "پهلوها" نیز به ضرورت قافیه به‌صورت جمع آمده و دارای ایراد دستوری است. بنای کوچ تو از کوچه شد آغاز و کوچیدی از آن روزست می‌کوچند از لانه پرستوها به‌نظر می‌رسد علتی که برای کوچ پرستوها در این بیت بیان شده است برخلاف بیت پیشین شاعرانه نیست و مضمون این بیت نیز توجیه عینی و واقعی ندارد؛ چون در مصراع اول "کوچ" کنایه از "مرگ و سفر آخرت" است که دارای معنای مجازی است اما در مصراع دوم به‌معنیِ حقیقیِ "سفر" است و این عدم تناسب، موجب اختلال در فصاحت و بالتّبع، اختلال در بلاغت شعر شده است. در مجموع این غزل برخلاف بیشتر اشعار این شاعر _که اشعاری هیاتی و عام‌پسند است_ شعری انجمنی و خاص‌پسند ارزیابی می‌شود. پ‌ ن : ۱. متن کتاب:《به جز عفوش چه میزانی پی سنجیدن جرمم؟》. ۲. متن کتاب:《در آن غوغا چه دارم کم؟ نیارم خم به ابروها》 ۳و۴. در کتاب موجود نیست!