💥 مردان خدا
🌺 تُف! تُف! 🌺
🌸 میان فقیهان رسم است که پس از درگذشت فقیهترین مجتهد، برای اینکه بدانند پس از او چه کسی فقیهتر از مجتهدان دیگر است، به دیدار کسانی که احتمال اَفقه بودنشان میرود، رفته و بحثی فقهی با او میکنند ...
💧پس از درگذشت مرحوم آیةالله محمدعلی اراکی نیز - بر همان قاعده - آیةالله سیدموسی شبیری و دوستش، احمد بیگدلی آذری به دیدن آیةالله بهجت - رضواناللهعلیه - رفتند.
💧دوست قدیمی، شیخ م. ص. برای نگارنده نقل کرد: روزیکه به این منظور آن دو پیش آیةالله بهجت آمده بودند، من از آقابهجت پرسیدم: "من هم میتوانم در جمع باشم؟" فرمودند: "منعی نیست."
💧پس از آنکه آیةالله شبیری و دوستش با آیةالله بهجت بحثی فقهی کردند و پایان گرفت، چند لحظهای همه ساکت شدند.
آنگاه آیةالله بهجت خود فرمودند: دو خاطره از مرحوم آقاخمینی بگویم که چون دو کلمهی خاص در آن بود، به یادم مانده است.
💧روزی ایشان به اینجا [ = خانهی آقابهجت ] آمده بودند. شرح ابنابیالحدید بر نهجالبلاغة که در خانه بود، برداشته و این جمله را از اول کتابش خواندند که " ... قَدَّمَ المَفضُولَ عَلی الاَفضَلِ لِمَصلَحَة اقتَضاهَا التکلیفُ."(۱)
و هماندم کتاب را بستند و گفتند: "تُف! تُف! چه مصلحتی؟! چه مصلحتی؟!"
💧و خاطرهی دیگر هم زمانی بود که ایشان میخواستند به زیارت عتبات بروند اما ... (۲)
✍ و نگارنده میافزاید:
💧گر چه ابنابیالحدید شیعه نبود اما شرحی که بر نهجالبلاغة نوشته است، از جهت ادبی و تاریخی و کلامی، بسیار مفید است.
💧و همهی شرحهائی که پس از آن تاکنون بر نهجالبلاغة نوشته شده، از شرح وی بسیار استفاده 👇