🔴خون و پیام ⚡حسن طاهری   "هر انقلابي دو چهره دارد: خون و پيام. و هركسي اگر مسئوليت پذيرفتن حق را انتخاب كرده است و هر كسي كه مي‌داند مسؤوليت شيعه بودن، يعني چه، مسؤوليت آزاده انسان بودن، يعني چه، بايد بداند كه در نبرد هميشه تاريخ و هميشه زمان و همه جاي زمين ـ كه همه صحنه‌ها كربلاست، و همه ماهها محرم و همه روزها عاشورا ـ بايد انتخاب كنند: يا خون را، يا پيام را، يا حسين بودن يا زينب بودن را، يا آن‌چنان مردن را، يا اين‌چنين ماندن را." این جملات زنده و بیدارگر و حرکت آفرین، معلم فریادگر علی شریعتی است. سخنانی که همچنان پس از نیم قرن از بیان آن، همچنان در گوش های بسته خفتگان جامعه طنین انداز بیداری و یادآوری رسالت هاست. چند روز گذشته، جلسه ای خودمانی در میان برخی دغدغه مندان فرهنگی هنری برپا بود. موضوع بحث، کم کاری رسانه ها و مراکز فرهنگی هنری رسمی، در دو هفته پرتب و تب و سرشار از حوادث اخیر و شهادت بزرگ مجاهد و سرباز اسلام و اسوه مبارزه توحیدی عالم، یعنی حاج قاسم سلیمانی بود. شاید سخنان انتقادی و تند من برای بی عرضگی و خمودگی و پلیسیدگی مراکز یقه سفید هنری و موسسات ریش رنگی موجود،، در آغاز برای خیلی از مجیزگویان و تملق پیشگان خوش نیامد، اما با بیان چند نمونه تقریبا همه قانع شده و موضع تند و تلخم را پذیرفتند. شاهد مثال سخنم این بود که، از ورود امام در ۱۲ بهمن تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، چندین سرود ماندگار هنری فاخر و کاملا حرفه ای ساخته شد؛ آن هم بصورت زیر زمینی و کاملا خودجوش و بدون هیچ حمایت دولتی و البته بدون مراسم های آفتابه لگن هفت دستی رونمایی و حواشی بودجه خور آن. بهمن خونین جاویدان، خمینی ای امام، برخیزید ای شهیدان، ایران ایران ایران رگبار مسلسل ها، بوی گل سوسن و یاسمن آید، هوا دلپذیر شد گل از خاک بردمید، الله الله تو پناهی بر ضعیفان یا الله، مسلمانان به پا خیزید، بانگ آزادی، لاله در خون خفته از سوی گروه های مسلمان و آلبوم شراره‌های آفتاب، آلبوم بهمن، بهاران خجسته باد، آفتابکاران جنگل، پرنیان شفق از سوی گروه های چپ مبارز، تنها گوشه ای است از فهرست بلند بالای تولیدات هنری ۴۰ سال پیش، که در توفان و هیجان نخستین لحظه های پیروزی انقلاب، بدون هیچ حمایت مادی و معنوی رسمی و کاملا خودجوش، آفریده و خلق شدند. سرودهایی با موسیقی فاخر، خوانندگان حرفه ای، اجرای دقیق، هارمونی و سرشار از حماسه و شور. نواهایی ماندگار که هنوز هنوز است، پس از۴۰ سال دلنشین و شیرین، بر جان تک تک نسل های غایب از آن حادثه نشسته و عطر و شمیم آن روزها را بر دل آدمی می افشاند. اکنون این سرودها را با دید و منظر موسیقیایی و خاطره ساز، با کلیپ ها و مداحی های منتشر شده در ۲۰ روز گذشته، مقایسه کنید؛ تا تفاوت فاحش و قیاس ناپذیری آشکار و فاصله قابل توجه، کیفیت آثار و محتوای تولیدیِ این دو مقطع حساس و تکانه باعظمت اجتماعی، را درک کرده و دریابید. کلیپ هایی سفارشی و سطحی و بدون سناریوی هدفمند و عجولانه و بعضا جهت دار که بیشتر مونتاژ تصاویر و افکت صدا و نور است تا سرود و ترانه تاثیرگذار. هر چند در این میان بودند، اندک تولیدات خودجوش و خالصانه ای هم که بر جان و دل مخاطبان می نشست، اما عاری از همان استانداردها و معیارهای چندمنظوره یک اثر فاخر هنری. به راستی چرا با چندین و چند مجموعه رسمی و غیررسمی و میلیاردها بودجه فرهنگی و هنری، و بدون هیچ محدودیت و مانعی، در این دو هفته هنوز یک سرود زیبا برای حاج قاسم و جنایت بزرگ و کشتار بی شرمانه آمریکا ساخته نشده است؟ در حالی که پس از چنین رویداد باعظمتی، و آشکار شدن مجدد دست الهی در پشتیبانی این انقلاب و روسیاهی شیطان بزرگ، باید دهها سرود کاملا هنری و ترانه منطبق با ادبیات روز جهانی و حداقل به زبان های فارسی و عربی و افغانی و ترکی و اردو و انگلیسی تولید و پخش می شد. تنها به یک نمونه کوچک ضعف رسانه ای توجه کنید. "اگر ويدئوى سخنرانی سید حسن نصرالله در مراسم یادبود شهید سردار سلیمانی را با زيرنويس فارسى پيدا كرديد، مى توانيد لينكش را برایم بفرستيد بى زحمت؟هرچه سرچ مى كنم فقط با يك ترجمه همزمان و خيلى ضعيف است. خيلى بد و شرم آور است که برای چنین حوادث مهمی اصلا کار نمی شود." این ها جملات یک جوان دانشجوی رشته موسیقی، دو روز بعد از سخنرانی سیدحسن نصرالله، در مراسم پاسداشت شهادت حاج قاسم سلیمانی، است که در قالب یک پیام فرستاده شده است. این جمله دانشجوی جوان علاقه مند را، بگذارید کنار حجم بالای تولید آثار هنری موسیقی و نقاشی و نمایش و داستان و رمان و کارت پستال و پوستر و طرح گرافیکی و کاریکلماتور و شعر و سرود مارکسیست های جهان، در ۶۰ سال پیش، در مرگ ارنستوچگوارای سوسیالیست و چریک! ادامه 👇👇👇👇