نظامی آنگاه که مقام مقتضی اختصار است، سخن را به سر حد ایجاز می‌رساندد و هیچ اخلالی در معنی راه نمی‌دهد و چنین قدرتی در هیچ گوینده دیگر سراغ نداریم و تنها سعدی‌ست که بعد از نظامی این طریق را طی کرده و اینک چند مثل از گفتار هر دو: نظامی در کار زشت با نهایت ایجاز می‌گوید: «جهودی مسی را زراندود کرد/ دکان غارتیدن بدان سود کرد» نیز در طعنه دو بیوه با نهایت ایجاز می‌گوید: «دو بیوه به‌هم گفت‌وگو ساختند/ سخن را به طعنه درانداختند/ یکی گفت کز زشتی روی او/ نگردد کسی در جهان شوی تو/ دگر گفت نیکو سخن رانده‌ای/ تو در خانه از نیکویی مانده‌ای» سعدی هم در باب یتیم با نهایت ایجاز می‌گوید: «یکی خار پای یتیمی بکند/ به خواب اندرش دید صدر خجند/ همی گفت و در روضه‌ها می‌چمید/ کز آن خار بر من چه گل‌ها دمید». باری چنان‌که گفته شد سعدی در بوستان تا حد کمال به شرفنامه و اقبالنامه نظر داشته و کمتر در موضوعی سخن رانده که همان موضوع در یکی از این دو نامه موجود نباشد و پس از مقایسه و موازنه ذوق سلیم تصدیق می‌کند که در تمام موضوعات مشترکه نظامی را قدرت بیان و متانت ترکیبات و انسجام الفاظ و ابتداع معانی به مراتب بیش از سعدی است ولی سعدی خداوند غزل و بر نظامی و همه‌کس مقدم است زیرا نظامی در عالم غزلسرایی وارد نشده و مغازلات عاشقانه را هم در طی مثنویات انجام داده و اگرچه مطابق عقیده دانشمندان کاخ غزل را نظامی در مثنویات خود تا فلک سر بر افراشته و هیچ غزلسرایی نیست که از این دریا و کان در و گوهر نیندوخته باشد ولی مسلم است که پیش از سعدی غزل به این روش دلکش وجود نداشته و مبتکر و مخترع غزل و غزلسرای نخست ایران سعدی‌ است و بس. یکی از مزایای شعر سعدی روانی و سادگی است که عارف و عامی را زود به معنی شعر وی پی می‌برند ولی شعر نظامی سخت و محکم و با آن‌که عارف و عامی بی‌اختیار جذب می‌کند، هر عامی به کنه آن کمتر راه دارد و گویی نظامی در عجم نظیر فرزدق است در عرب و سعدی همانند جریر و به قول ادبای عرب «الجریز بغرق من بحر و الفرزدق ینحت من صخر». محمد وحیدی دستگردی