جامعه نزار ما که سالهاست بستری شده است… باید مراقبِ سلامت و دلاوری خود باشد، وگرنه این بیماری زمینهای به او فرصتِ مقاومت در برابر ویروس سانسور را نخواهد داد. باور و ایمان به آزادیِ بیان ما را مهیا میکند تا در شرایطِ عصبیت، پرستارِ یکدیگر باشیم. مهندسیِ دروغ و استراتژیِ تهمت، شیوه ستمگران است که رقبای مقاوم و مبارزین راه آزادی را با این ترفند، به حاشیه میرانند. این بیاعتمادیِ حساب شده دستاورد مؤثری است که برای هیچ «قدرت»ی هزینه ندارد، اما از سوی دیگر هر فرد یا جمعی را از درون متلاشی میکند. آنجا که زبانِ حقیقت دچار لکنت میشود، زبانِ تهمت به یاری سانسور میآید.
خودارضاییِ غیبت و نشخوارِ اتهام علیه فرزانگی، خاصه در یک جمع سرسپرده به آزادی بیان، همدلی با دهشتآورانِ اندوه فروش است که ما را «خسته» میخواهند. او که در حضور تو، حیثیتِ حریف غایب را هدف میگیرد، در دیگر جا، تو را نیز با همین لجن آرایش خواهد کرد. توهین با نقاب نقد قابل شنیدن نیست. در این زمینه از هر نوع پلشتی باید پرهیز کرد. مردم خوارانی از این جنس (بُنجل) را باید از جانهای خیرخواه تشخیص داد. زنهار… فرصت اندک است. همانطور که تهمتِ مَرهم نشناس میتواند هر فرشته خویی را خراب کرده و تهمتزننده را حمالِ هیولا کند. هم درکِ آزادمنشی و آگاهیِ خورشیدوَش قادر است موجبِ آفرینشِ عالیترین آثار شود. جامعه تهمتْپذیر نمیتواند با پیاله شکسته خویش از حقیقت سیراب شود. از اینرو میتوان با شهامتِ تمام گفت که تهمتزدن شکل دیگری از جنایتِ کلامی است. پس دوزخ از دست بگذارد و به شادی درآی. دوست… همین است.
پایان