🔰 خاطراتی از سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی 📝 خاطره ۹ در یکی از ساعتهای استراحت نزد من آمد و سر صحبت را باز کرد. پرسید: "نماز می‌خوانی؟" گفتم: ″گاهی وقتها! " گفت: "کجاهای قرآن را حفظ هستی؟" گفتم: "چیزی از قرآن حفظ نیستم!" گفت: "می‌خواهی آیاتی از قرآن را به تو یاد بدهم که نامش "آیه‌الکرسی" است؟" و شروع کرد در مورد فضیلتهای آیه‌الکرسی صحبت کردن. من زیر بار حرفهایش نمی‌رفتم؛ ولی او از من دست بردار نبود. قرآن کوچکی از جیبش بیرون آورد؛ آیه‌الکرسی را برایم آورد و گفت: "بیا ببینم می‌توانی بخوانی!" به این ترتیب در ساعات بیکاری و استراحت پیوسته با من قرآن کار می‌کرد. یادم هست وقتی کلاس پانزده روزه‌مان تمام شد، من با عنایت و تلاش عباس، آیه‌الکرسی" و سوره‌های "والليل" و "الشمس″ را حفظ کرده بودم. گویندۀ خاطره: ستوان عظیم دربندسری http://eitaa.com/yaranhamdel