🔰 خاطرات خودنگاشت همسر امام (۲۸)
✳️ آقا به سفر حج می روند
🔹.. تازه به خانه جدید محله تکیه ملا محمود رفته بودیم که آقا به فکر حج افتاد ... من فرزند دومم را حامله و از نبودن شوهرم در دیار غربت نگران بودم... اتفاقاً روزی که بنا بود حرکت کند درد زایمان پیدا کردم، از او خواستم مسافرتش را عقب بیندازد تا فارغ شوم چرا که تنها بودم و مادرم، خود هفت ماهه حامله بود و نمیتوانست به کمکم بیاید، آقا پذیرفت. البته مادرم «ننه خانم» را که قبلاً یادی از او شد برای رفع تنهاییام فرستاده بود.
🔸آقا سه روز بعد از فارغ شدنم ... با یک بقچه که محتوای درون آن عبارت بود از یک پیراهن و یک شلوار حرکت کرد، شهر به شهر تا عراق و بعد سوریه و بیروت و از آنجا با کشتی تا هفت شبانهروز به جده. مجموع مسافرتشان سه ماه نیم طول کشید و در این مدت تنها یک نامه از ایشان داشتم.
(زندگینامه بانو ثقفی همسر امام ص۸۹)
#خاطرات_همسر_امام_خمینی
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel