‍ 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 امام حسن علیه السلام با نوای: کربلایی حنیف طاهری شاعر شعر دوم: سید محمد جوادی : محفوظات شعری ای جاده های داغ وطن را بیاورید پروانه های باغ چمن را بیاورید شبهای شعر از غم دلهای اهل بیت مانند ابر نام دو تن را بیاورید ای زهرهای منتظر ظهر تشنگی روز حسین نیست حسن را بیاورید او شاهراه دوم خط رسالت است آن زخمی سکوت و سخن را بیاورید در اوج آه گفت جگر گوشه های من وقت سفر شده است کفن را بیاورید تقصیر زهر نیست که مسموم می کند با گریه نام کوچه و زن را بیاورید دید کنار بستر همه دارن گریه میکنن خواهرا برادرا بنی هاشم همه غرق گریه اند، یه وقت نگاه کنه ببینه حسینم داره گریه می کنه، صدا زد حسین جان تو گریه نکن تو گریه می کنی جگرم بیشتر آتیش می گیره، همونجا فرمود: «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» هیچ روزی مثل روز تو نیست حسین، الان همه کس و کارم اطراف منن، آه می کشم ناله می کنم همه هواساشون به منهولی حسین جان یه روزی برا تو می رسه هر چی میگی جگرم می سوزه کسی به دادت نمی رسه... از قبل محرم دلشوره ی محرم و صفرُ داشتیم تا برسه کار کنی خیمه هارُ مرتب کنی مشکی بپوشی تا به مجلس امام حسین و شب اول محرم و ماه صفر بیاد دو ماه آواره باشیم تا آخرش یه شب بگن برا امام حسن اجازه دادیم گریه کنین عظمت حسن بن علیه. بدا برا امام حسین گریه میکنن، مسیحیا گریه می کنن، همه گریه می کنن، برا امام حسین روز اربعین این همه زائر میره با سختی مشقت زن و بچه رُ طرف دنبال خودش راه می ندازه پای پیاده جا خواب گیرش نمیاد گرسنه تشنه هست، میخواد اینجوری بره زیارت آقا امام حسین به خودش سختی میده میره تو سرما می مونه تو شلوغی تو ازدحام تازه می خواد بره میگه آقا سال دیگه هم میام زودترم میام کس و کارمم میارم شلوغی کربلا به جایی می رسه یه عده میان گنبدُ از دور می بینن دستشونُ از دور رو سینه می ذارن میگن «السلام علیک یا اباعبدالله» میگن آقا شلوغه ما برمی گردیم جا برا بقیه ی زائرا باز بشه فقط اومدیم بگیم ما جزء سیاهی لشکرتیم این یه برادر که همیشه کنار قبرش زائر هست زائرا میان تو حرمش سینه میزنن گریه می کنن عشق و حالیه... یه برادرم مدینه نه زائر داره نه گریه کن داره نه سینه زن داره غریبه غریب جگرم در دل تشت است و همه می بینند که چه آورده غم کوچه و سیلی سر من کی رود یاد من آن روز که آن شوم پلید بست در کوچه ی غم راه من و مادر من مادر از ضربت سیلی به روی خاک افتاد از همان لحظه شکسته همه بال و پر من یا رب نصیب هیچ غریبه دگر مکن دردی که گیسوان حسن را سپید کرد با صد امید حامی مادر شدم ولی دستش ز سر گذشت و مرا نا امید کرد خونمون اینطرفه کجا میری بیابیا چیزی تا خونه نمونده جون بابا راه بیا دید هی یه چند قدم میاد میگه حسن جان بذار یه ذره بشینم نفسم بالا بیاد مادر، یه وقت صدا زد حسنم یه چیزی می خوام بگم مادر تو محرم اسرار منی عزیز دلم نکنه به بابات حرفی بزنی. می دیدن میاد زانوهاشُ بغل می کنه، امیرالمومنین می گفت حسن جان بچه های دیگه هم داغ مادر دیدن تو چرا اینجوری گریه می کنی هی می گفت آخه چیزی که من دیدم حسین ندیده سیلی مگر نوازش پهلو شکسته است ظلمی تمام نا شده ظلمی دگر گرفت بردم پناه هر چه به دیوار بیشتر او پیشتر رسید و رهم بیشتر گرفت نامرد بابت همه ی کشته های بدر از دختر رسول خدا خونبها گرفت اینجا مادر اینجوری صحبت می کنه، نیر تبریزی می نویسه مجتهده شعر نوشته کربلا هم دخترش وقتی دستُ برد زیر بدن صدا زد خدا: گردون به انتقام قتیلان روز بدر نگذاشت یک ستاره به هفت آسمان من آن سرو قامتی که تو دیدی دگر خمید دیدی که چون کشید غم آخر کمان من؟ @yase133 توضیحات در فایل صوتی ارائه گردیده است. 👇👇