🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_همسایه_پیامبر🌹🕊
#خاطرات : شهید داوود دانایی 🌹🍃
فصل دهم..( قسمت دوم)🌹🍃
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین
#گریز_از_دنیا
تعاونی سپاه به عده ای از پاسدارها قطعه زمینی را به صورت اقساط داده بود. به داوود هم داده بودند یو بار که داوود از جبهه برگشته بود رفت تعاونی برای پیگیری کار زمینش. رفت که ببیند برای تحویل گرفتن زمین و کارهای مقدماتی اش باید چه کند وارد تعاونی که شد دید شخصی که پاسدار هم بود آمده و دارد با یکی از مسولین آنجا که پشت میزش نشسته کل کل می کند بنده خدا مقداری عصباني و ناراحت بود صداش را کمی آورده بود بالا و می گفت این چه وضعشه آقا من این زمین رو نمی خوام این چیه که دادین به من داوود متوجه صحبت های آن طرف شد متوجه شد مشکلی پیش آمده که این آقا دارد این طوری خود خودی می کند و اعصابش تو هم است کمی جلوتر رفت تا حرف های او را بهتر بشنود طرف پکر و دمغ داشت از وضعی که براش پیش آمده گله گذاری و شکایت می کرد مسولی که آنجا بود هر چه می خواست او را آرام کند داوود گوشهایش را خوب تیز کرد تا بفهمد مشکل طرف چیست و چرا ناراحت است شنید که ان نفر می گوید من نمی خوام این زمین رو معلوم نیست چه جوری هست ابعادش اصلا میزون نیست قناس داره این جوری ارزشش خیلی میاد پایین مسول تعاونی هم در خلال صحبت های آن نفر چند باری هی نگاه کرد به داوود و می گفت بفرمائید اگر کاری دارید در خدمتم داوود حرف های ان نفر را که شنید دیگر کارش را نگفت خداحافظی کرد و برگشت خانه فرداش که شد دوباره رفت تعاونی . مسول تعاونی که دیدم گفت بفرمائید داوود گفت اومده ام برا کارهای زمین و تحویل گرفتنش فقط یه مطلبی رو خواستم عرض بکنم اون زمین که به من دادین رو نمی خوام بی زحمت جاش فلان زمین رو به من بدین.داوود اشاره کرد به همان زمین بد قواره. مسول آنجا که جوان قد بلندی بود گفت چرا اون زمین مگه زمین خودتون مشکلی داره؟ داوود گفت نه مشکلی نداره اما من اون زمین را می خوام پیشم بهتره جوان قد بلند گفت آخه اون زمینی رو که شما میگین زیاد جالب نیست ابعادش نا میزونه اصلا قناس داره ارزشش از زمین خودتون خیلی پایین تره. داوود سریع گفت عیبی نداره همون رو می خوام از سرم هم زیاده زمین اون آقا رو بدین به من مال من رو بدین به اون مسول تعاونی تعجب کرده بود مانده بود که این همه چک و چانه زدن داوود برای ان زمین برای چیست هیچ کس نمی آید زمین خود خودش را پس بدهد و برای زمینی که ارزشش پایین تر است دست و پا بزند یک لحظه فکر اتفاق دیروزی افتاد وقتی که ان پاسدار داشت درباره زمینش اعتراض می کرد و می گفت این زمین را نمی خواهم فهمید ماجرا دارد از کجا اب می خورد چیزی به روی خودش نیاورد و حرفی نزد دید در برابر اصرارهای پی در پی داوود نمی تواند کاری بکند
هیچ کس هم از این قضیه چیزی نفهمید حتی همان پاسدار که صاحب زمین قناس دار بود.
#یا_زهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
🌹
🔹🌹
🌹🕊🌹
🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹
#لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537
@Yazinb3
https://eitaa.com/aflakiyanekhaki8899
---~~ 🌴
#لبیک_یازینب...🌴~~---