☀️4) حلبی از امام صادق ع روایت میکند که ایشان فرمودند:
هنگامی که امام حسین ع به شهادت رسید خاندان ما در مدینه ندایی شنیدند که میگوید: امروز بلایی بر این امت نازل شد که دیگر خوشی نخواهند دید تا اینکه قائمتان قیام، و دلهایتان را خنک کند و دشمنتان را به قتل برساند و یکی را با بسیار پاسخ دهد.
پس ترسیدند و گفتند: این سخن نشان میدهد که واقعه تلخی رخ داده که ما از آن خبر نداریم.
و هنگامی که خبر شهادت امام حسین ع بدانها رسید آن را همان دانستند چرا که این واقعه در همان شبی بود که آن گوینده چنان گفته بود.
[حلبی میگوید:] گفتم: فدایت شوم! تا به کی [قرار است] شما و ما در این کشتار و ترس و شدت بسر بریم؟!
فرمودند: تا اینکه هفتاد مرحله طی شود [یا: تا اینکه هفتاد تن از جوانان ما شهید شوند] و نوبت به هفتادمی برسد؛
و چون وقت هفتادمی فرا رسد پرچمها [یا: نشانهها] روی آورند در پی هم، گویی که همچون نخ تسبیح به صف شدهاند؛
پس هر که آن زمانه را درک کند چشمش روشن شود!
همانا هنگامی که امام حسین ع شهید شد شخصی نزدشان آمد در حالی که در لشکر بودند؛ و فریادی زد و منع شد.
گفت: چگونه فریاد نزنم در حالی که رسول الله ص ایستاده و یکبار به زمین مینگرد و بار دیگر به جماعت شما؛ و من میترسم که او بر اهل زمین نفرین کند و هر که در آن استهلاک گردد.
برخی به همدیگر گفتند: این انسانی دیوانه است!
اما توابین گفتند: خدا به دادمان برسد که با خود چه کردیم! به خاطر پسر سمیه سرور جوانان بهشت را کُشتیم؛ پس بر عبیدالله بن زیاد شوریدند و بر آنان گذشت آنچه گذشت.
گفتم: فدایت شوم! آن فریادزننده که بود؟!
فرمود: ما او را جز جبرئیل نمیدانیم! اگر به او اذن داده میشد صیحهای بر آنان میزد که که روحهایشان از بدنهایشان برکنده، و به آتش افکنده میشد؛ ولیکن بدانان مهلت داده شد «تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی است» دردناک.
📚كامل الزيارات، ص337
https://eitaa.com/yekaye/3509