یک درصد طلایی
#رمان #رویای_نیمه_شب ❣قسمت صدو نه ✨مادرم را هیچ وقت نبخشیده بودم. چطور حاضر شده بود در چهارسالگی
❣قسمت صد و ده ✨خدا خدا می کردم ابوراجح و خانواده اش شهر را ترک نکرده باشند، وگرنه باید سرگردانِ شهرها و روستاها می شدم تا پیدایشان کنم. 🍁معلوم هم نبود بتوانم گیرشان بیاورم. وقتی خانواده ای مجبور می شد چنان مخفیانه زندگی کند که دست ماموران سمج به آنها نرسد، من چطور می توانستم آنها را پیدا کنم. بگذریم از اینکه جستجوی آنها کار عاقلانه ای نبود. ممکن بود ماموران از طریق من آنها را به چنگ بیاورند. تمام کوچه پس کوچه ها را دویدم. در طول راه، ده ها فکر و خیال وحشتناک و ناراحت کننده از ذهنم گذشت. اگر ابوراجح و خانواده اش موفق به فرار می شدند، دیگر بعید بود آنها را ببینم. اگر دستگیر می شدند، ابوراجح کشته می شد و ریحانه و مادرش به سیاه چال می افتادند. چطور ریحانه می توانست آن سیاه چال وحشت انگیز را تحمل کند؟ از خدا خواستم اگر قرار بود ریحانه به حبس در سیاه چال محکوم شود، من هم کنارش به بند کشیده شوم. آن وقت گاهی می توانستم او را ببینم و با او حرف بزنم و شریک شکنجه ها و دردهایش باشم. این خیلی بهتر از آن بود که دیگر او را نبینم و یا اینکه با یکی مثل مسرور ازدواج کند. از این فکر که مسرور ممکن بود از وزیر بخواهد ریحانه را به ازدواج با او مجبور کند، بر خود لرزیدم؛ گرچه ریحانه کسی نبود که به این زندگی خفت بار تن دهد. او هرگز با خائنی که پدرش را به کشتن داده بود، زندگی نمی کرد، اما شاید هرگز نمی فهمید که مسرور به آنها خیانت کرده. من و ابوراجح کشته می شدیم و حمام و ریحانه به مسرور می رسید. چیزی بدتر از این، قابل تصور نبود؛ هر چند قنواء که از خیانت مسرور اطلاع داشت، ساکت نمی نشست. در مقابل همه این افکار پریشان و عذاب دهنده، آنچه مایه امید بود و گوشه ای از ذهنم را مثل فانوسی در شب تاریک، روشن می کرد، آن بود که شاید موفق به دیدن ریحانه می شدم. ممکن بود هنوز در خانه باشند. در این صورت می توانستم آنها را به کوفه ببرم. احتمال هم داشت ابوراجح مرا با خودشان به جای امن دیگری ببرد. دوست داشتم این طور خیال کنم که موقع فرار از حله، ماموران ما را تعقیب می کردند. آن وقت بالای صخره ای موضع می گرفتم و از ابوراجح و خانواده اش می خواستم تا من ماموران را به خودم مشغول می کنم، دور شوند. ادامه دارد... ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ 👈 مطالعه کتاب زیبای ""رویای نیمه شب"" را از دست ندهید..... https://eitaa.com/joinchat/1358496661Ccb22ed1fc9