🔸۴۶) در دعائم الاسلام عهدنامهای از امیرالمومنین ع روایت شده است که ایشان با خویش عهد کردهاند و اصل آن عهدی بین رسول الله با ایشان بوده است؛ که با مقایسه آن با عهدنامه معروف مالک اشتر به نظر میرسد همان باشد هرچند تعابیرشان گاه اندک تفاوتی با هم دارند.
در اینجا ابتدا روایت دعائم که در آن از تعبیر «سوء ظن» یاد شده تقدیم میشود سپس آن فرازی از عهدنامه مالک اشتر که به نظر میرسد معادل همین فراز باشد تقدیم میگردد:
☀️الف. فراز مربوطه در دعائم الاسلام چنین است:
در دسترس نبودنت طولانی نشود که همانا این باب سوءظن به تو را میگشاید و زمینهساز فساد امور بر علیه توست؛ و مردم انسانهایی هستند که آنچه از آنان غایب باشد را نمیدانند؛ و دربانان خود را [درست] انتخاب کن و هرکس از ایشان که برای مردم زحمت زیادی ایجاد میکند و چپاولگر و کمانصاف است را از خود دور کن...
📚دعائم الإسلام، ج1، ص367
وَ عَنْ عَلِی ع أَنَّهُ ذَكَرَ عَهْداً فَقَالَ الَّذِی حَدَّثَنَاهُ أَحْسَبُهُ مِنْ كَلَامِ عَلِی ص إِلَّا أَنَا رُوِّینَا عَنْهُ أَنَّهُ رَفَعَهُ فَقَالَ عَهِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَهْداً كَانَ فِیهِ بَعْدَ كَلَامٍ ذَكَرَهُ ...
وَ لَا تُطِلِ الِاحْتِجَابَ فَإِنَّ ذَلِكَ بَابٌ مِنْ سُوءِ الظَّنِّ بِكَ وَ دَاعِیةٌ إِلَی فَسَادِ الْأُمُورِ عَلَیكَ وَ النَّاسُ بَشَرٌ لَا یعْرِفُونَ مَا غَابَ عَنْهُمْ وَ تَخَیرْ حُجَّابَكَ وَ أَقْصِ مِنْهُمْ كُلَّ ذِی أَثَرَةٍ عَلَی النَّاسِ وَ تَطَاوُلٍ وَ قِلَّةِ إِنْصَاف
☀️ب. فراز مربوطه در عهدنامه مالک اشتر (در نهجالبلاغه و تحف العقول) چنین است:
... و نکته دیگر اینکه مبادا اینکه در دسترس مردمان تحت حکومتت نباشی به درازا كشی،
زيرا در دسترس نبودن زمامداران موجب نوعی در تنگنا قرار گرفتن و كم اطّلاعی از امور است، و این در دسترس نبودنشان آنان را از آنچه كه در اطرافشان میگذرد بیخبر نگه میدارد، و موجب میشود كه در نظرشان بزرگ كوچك، و كوچك بزرگ، و نيكو زشت، و زشت نيكو جلوه كند، و حقّ با باطل آميخته شود،
چرا كه زمامدار در هر حال يك بشر است و به كارهائی كه مردم از او پنهان میدارند پی نمیبرد، و روی حق هیچ برچسبی گذاشته نشده که بدان وسیله راستی از دروغ متمایز شود؛
پس با كم کردن فاصله با مردم خود را از تضییع حقوق آنان مصون بدار، که همانا تو از اين دو حال خارج نيستی:
يا شخصی هستی سخاوتمند كه جان خود را صرف بذل در حق کردهای، پس چرا برای دادن حقّی است كه باید ادا کنی و يا کردار شايستهای كه باید از عهدهاش برآیی، در دسترس مردم نباشی؟
و يا مردی هستی بخيل و تنگ نظر، در اين صورت هم خیلی زود مردم به خاطر همین تنگنظریات از مراجعه به تو ناامید میشوند
به علاوه اينكه بيشتر نيازهایی مردم بابت آنها به تو مراجعه میکنند از آن دسته اموری است که هیچ مؤونهای برای تو ندارد، مانند شكايت از ستمی که بدانها رفته، يا طلب انصاف در برخوردی که با آنها میشود
[پس از آنچه برايت شرح دادم بهرۀ لازم را ببر، و در آن بدانچه ان شاء الله بهره و رشد خودت را تأمين میكند بسنده كن]
📚نهج البلاغة،📚نامه ۵۳؛
📚تحف العقول، ص144
و من كتاب له ع كتبه للأشتر النخعی [رحمه الله] لما ولاه علی مصر
... وَ أَمَّا [بَعْدَ هَذَا] بَعْدُ فَلَا تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَكَ عَنْ رَعِیتِكَ فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلَاةِ عَنِ الرَّعِیةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّیقِ وَ قِلَّةُ عِلْمٍ بِالْأُمُورِ وَ الِاحْتِجَابُ مِنْهُمْ یقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ فَیصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْكَبِیرُ وَ یعْظُمُ الصَّغِیرُ وَ یقْبُحُ الْحَسَنُ وَ یحْسُنُ الْقَبِیحُ وَ یشَابُ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ وَ إِنَّمَا الْوَالِی بَشَرٌ لَا یعْرِفُ مَا تَوَارَی عَنْهُ النَّاسُ بِهِ مِنَ الْأُمُورِ وَ لَیسَتْ عَلَی الْحَقِّ سِمَاتٌ تُعْرَفُ بِهَا ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْكَذِبِ [یعْرَفُ بِهَا الصِّدْقُ مِنَ الْكَذِبِ فَتَحَصَّنْ مِنَ الْإِدْخَالِ فِی الْحُقُوقِ بِلِینِ الْحِجَابِ فَ] وَ إِنَّمَا أَنْتَ أَحَدُ رَجُلَینِ: إِمَّا امْرُؤٌ سَخَتْ نَفْسُكَ بِالْبَذْلِ فِی الْحَقِّ فَفِیمَ احْتِجَابُكَ مِنْ وَاجِبِ حَقٍّ تُعْطِیهِ أَوْ فِعْلٍ [خُلُقٍ] كَرِیمٍ تُسْدِیهِ؟ أَوْ [وَ إِمَّا] مُبْتَلًی بِالْمَنْعِ فَمَا أَسْرَعَ كَفَّ النَّاسِ عَنْ مَسْأَلَتِكَ إِذَا أَیسُوا مِنْ بَذْلِكَ مَعَ أَنَّ أَكْثَرَ حَاجَاتِ النَّاسِ إِلَیكَ [مَا] مِمَّا لَا مَئُونَةَ فِیهِ عَلَیكَ مِنْ شَكَاةِ مَظْلِمَةٍ أَوْ طَلَبِ إِنْصَافٍ فِی مُعَامَلَةٍ [إِنْصَافٍ فَانْتَفِعْ بِمَا وَصَفْتُ لَكَ وَ اقْتَصِرْ فِیهِ عَلَی حَظِّكَ وَ رُشْدِكَ إِنْ شَاءَ اللَّه]
@yekaye