🔹أكْرَمَكُمْ قبلا بیان شد که ▪️ماده «کرم» در کلمات فراوانی به کار رفته است؛ از کَرَم و کریم و کرامت در مورد شرافت و بزرگواری انسان و خویشتن‌داری وی از آلودگی به بدی‌ها، تا «کَرَم» به معنای زمین شخم‌زده شده‌ای که از سنگ خالی گردیده و آماده کشت است ویا «کَرَّمَ» در خصوص ابری که باران فراوان ببارد ویا «کَرْم» به معنای گردنبند و درخت انگور و «کرامة» به معنای طبقی از انگور. ▪️بر این اساس برخی بر این باورند این ماده در اصل بر دو معنای مختلف دلالت دارد؛ ▫️یکی معنای شرافت فی نفسه (بزرگواری) و شرافت در خُلقی از اخلاقیات (بزرگ‌منشی) می‌باشد؛ ‌چنانکه مثلا زمین مکرمه زمینی است که برای رشد گیاهان بسیار مناسب است و کریم بودن خداوند هم به این است که بسیار از بندگان خود درمی گذرد؛؛ و ▫️معنای دیگر این ماده گردنبند (کَرْم) است؛ و انگور را هم به این مناسبت که مجموعه‌ای از خوشه‌های دارای دانه‌های کنار هم چیده شده است (شبیه گردنبند) «کَرْم» گویند. 🔸در مقابل، برخی تلاش کرده‌اند که همه این معانی را به یک معنا برگردانند؛ مثلا ▪️حسن جبل بر این باور است که معنای محوری این ماده «رقت یک چیز جمع شده‌ و پاکیزگی و صفای آن همراه با یک نحوه قابلیت داشتن و پذیرش در آن است»؛ چنانکه هم به دانه انگور و هم به قطعه‌های طلا و نقره (که از رقیق‌ترین جواهراتند) و هم به زمینی که از سنگها پاک و آماده کشت شده و نیز به ابری که باران فراوانی در آن جمع شده و آماده بارش است اطلاق می‌گردد؛ و آن معنای تنزه هم که در این ماده هست (تَکَرَّمَ الرجل عما یشینه: یعنی وی از آنچه او را بد و آلوده می‌کند اجتناب کرد و خود را منزه داشت) نیز به همین معنا برمی‌گردد؛ و اصلا کرامت به معنای یک نحوه فضیلت و پاکیزگی (نقاوت) از عیوب می‌باشد؛ و کَرَم به معنای جود و بخشندگی هم بدین جهت چنین نامیده شده که شخص جواد نفسی رقیق و نرم و منعطف دارد نه غلیظ و سخت؛ و خود جود و بخشندگی هم غلظتی که مال در انسان ایجاد می‌کند را از بین می‌برد چنانکه «کریم» را هم به معنای شخص پُر خیر و بخشنده‌ای که بخشش وی تمامی ندارد» دانسته‌اند؛‌ و در هر صورت در تمام کاربردهای این ماده در قرآن یک نحوه معنای نقاوت (پاکیزگی) و رقت و صفا مشاهده می‌شود. ▪️برخی هم – شاید با توجه به اینکه ظاهرا در معنای دومی که ابن‌فارس مورد توجه قرار داد (یعنی مفاهیمی همچون گردنبند و دانه‌های انگور) اصلا در قرآن به کار نرفته – فقط درباره کاربرد آن در معنای شرافت سخن گفته‌اند. در این میان، ▫️راغب اصفهانی بر این باور است که این کلمه در جایی به کار می‌رود که این بزرگواری و بزرگمنشی ظهور و بروز داشته باشد؛ چنانکه کاربرد در مورد خدا در جایی است که او احسان و انعامش ظهور کرده (فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ‏؛ نمل/۴۰) و در مورد انسان هم وقتی اطلاق می‌شود که ویژگی‌های اخلاقی خوب از وی بروز کند و لذا مادامی که شخصی خوبی‌اش بروز نکرده کلمه «کریم» بر او اطلاق نمی‌شود؛ و البته نقل هم شده که کَرَم اساساً شرافت و بزرگواری در هر چیزی که متناسب با خودش بروز کند، کرامت خوانده می‌شود چنانکه در «قُرْآن كَرِيم» (واقعه/۷۷) تعابیری مانند «زَوْجٍ كَرِيمٍ‏» (لقمان/۱۰)، «زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ‏» (دخان/۲۶)، «قَوْلًا كَرِيماً» (إسراء/۲۳) به کار رفته است. ▫️اما مرحوم مصطفوی معتقد است که «شرافت» عموما در خصوص برتری و امیتازات مادی به کار می‌رود و از این جهت با کرامت متفاوت است وشاهدش هم این است که به خداوند کریم اطلاق می‌شود اما شریف خیر. ایشان نیز که همچون راغب هیچ اشاره‌ای به کاربردهای این ماده در معانی ای همچون گردنبند و انگور نمی‌کند، معنای محوری این ماده را در مقایسه با ماده‌ نزدیک به آن یعنی «عزز» مطرح می‌کند و بر این باور است که معنای اصلی «کرامة» نقطه مقابل «هوان» (حقارت و پَستی) است (وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ؛ حج/۱۸)، همان طور که نقطه مقابل «عزت»، «ذلت» است (جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً، نمل/۳۴؛ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلّ، منافقون/۸) و همان طور که نقطه مقابل «کِبَر» (بزرگی)، «صِغَر» (کوچکی) می‌باشد (وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرُ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ؛ یونس/۶۱؛ سبأ/۳). از نظر ایشان «هوان» و «ذلت» هر دو به معنای خواری است که اولی فی نفسه لحاظ می‌شود اما دومی در قبال شخص مافوق؛ و به همین ترتیب در مفهوم «عزت» هم یک نحوه استعلا و تفوق بر دیگری لحاظ شده اما کرامت یک نحوه عزت و تفوق فی نفسه است که در آن استعلای نسبت به غیری که دون اوست لحاظ نمی‌شود؛ و با این توضیح بر این باورند که معانی‌ای همچون جود (بخشش) و اعطاء و سخاوت و منزه بودن و عظمت و … از لوازم و آثار کرامت است نه معنای اصلی آن... @yekaye 👇ادامه مطلب👈 https://eitaa.com/yekaye/10214