🔹أُسْوَةٌ
▪️کلمه «أسوة» ، که به معنای «قُدوه» (کسی که به او اقتدا میشود) است و عموما آن را حالتی دانستهاند که انسان خود را در موقعیت تبعیت از دیگری قرار دهد و فعل «تأسی» [= اسوه قرار دادن] هم از آن گرفته شده (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۶ )، تنها کلمه از ماده «أسو» است که ۳ بار در قرآن کریم آمده است.
▪️اینکه آیا این ماده با ماده «أسی» - که از آن فعل «آسی يأسی» چهار بار در قرآن کریم به کار رفته است: «فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقينَ» (مائده/26)، «فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ» (مائده/68)، «فَكَيْفَ آسى عَلى قَوْمٍ كافِرينَ» (اعراف/93)، «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» (حدید/23) – تفاوت دارد یا یکی است بین اهل لغت اختلاف است:
▫️بسیاری از اهل لغت همچون خلیل و ابن فارس این دو را مستقل دانستهاند و گفتهاند که «أسی» به معنای حزن و اندوه بر چیزی است (كتاب العين، ج7، ص332 ؛ معجم المقاييس اللغة، ج1، ص106 )؛ ولی «أسو» در اصل به معنای مداواست و فعل «أَسَا يَأْسُو أَسْواً» برای کار طبیب که با دوا و دوختن جراحتها را مداوا کند به کار میرود و تعبیر «أسَوتُ بين القوم» یعنی بین آنها اصلاح کردم و کلمه «أسوة» هم از همین ماده گرفته شده است و این کلمه از «مواساة» گرفته شده و وقتی گفته میشود این قوم در آن امر «أسوة»اند یعنی در آن امر یک حال واحدی دارند و وقتی گفته میشود فلانی به فلانی «تأسی» کرد یعنی او را مقتدای خود قرار داد و حالش همانند حال او شد ویا آنچه که او برای خودش میپسندید وی هم برای خود همان را میپسندد (كتاب العين، ج7، ص333 ؛ معجم المقاييس اللغة، ج1، ص105 ).
▪️اما برخی این دو را بسیار به هم نزدیک میدانند و به نحوی به هم برگرداندهاند:
▫️راغب مبنا را روی معتل یایی میگذارد و توضیح میدهد که «أسی» به معنای حزن است، و «أسو» [که مداوا کردن است] یک نحوه اصلاح جراحات و در واقع زایل کردن «أسی» و حزن است، چنانکه «أسَوتُ بين القوم» هم یعنی بین آنها اصلاح کردم (مفردات ألفاظ القرآن، ص77 ).
▫️مرحوم مصطفوی ابتدا تذکر میدهد که این دو با هم متفاوتند تا حدی که وزن ثلاثی مجرد آنها در «أسی» از باب علم (یعنی فَعِل یفعَل) است اما در «أسو» از باب نصر (یعنی فَعَل یفعُل) است و اولی معنایش به ماده «أسف» نزدیک است و بین آن دو اشتقاق کبیر است و «أسی» حسرت خوردن است بر چیزی که از دست رفته که همراه با حزن است یعنی حزنی است که در پی آن حسرت میآید؛ اما «أسف» حسرت خوردنی است که در پی آن حزن و اندوه میآید؛ ولی «أسو» به معنای جبران کردن یک ضعف و اصلاح آن است و آن ضعف و ضرر تلازمی با حزن دارد [یعنی به توضیح راغب نزدیک میشود که «أسو» را اصلاحِ حزن و «أسی» دانست] و معانیای همچون معالجه کردن و اقتدا از مصادیق آن است. وی همچنین توضیح می دهد که خود کلمه «أسوة» بر وزن فُعلَة برای «ما یفعل به» به کار میرود (شبیه لقمه) پس أسوة یعنی کسی که به وی تأسی میشود و به وسیله او [= با اقتدای به عمل او] کار و حال و رفتار و سلوک انسان اصلاح و ضعفش جبران میگردد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص91 ).
▫️اما حسن جبل ظاهرا اصل را «أسو» گرفته و «أسی» را بر اساس آن توضیح میدهد. وی با اشاره به کلمه «آسیة» به معنای عمود و ستون خیمه که در وسط قرار میگیرد، بر این باور است که اصل این ماده دلالت دارد بر رفت یافتن چیزی قوی یا تیز در یک فراخیای به نحوی که قسمت بالای آن با اطرافش مساوی و در «أسوة» هم شخص رفتی یافته که دیگران هم بکوشند به او برسند و کسی هم تأسی میکند میخواهد خود را رفعتی بدهد تا به اسوه خویش نزدیک شود. سپس در خصوص «أسی» به معنای حزن و اندوه این چنین توضیح میدهد که صیغهاش آن را در معنای مفعولی قرار داده، گویی فرو رفتن چیز تیزی در درون است شود (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۹۴۰ ).
📿اگر ماده «أسو» را مستقل از «أسی» در نظر بگیریم این ماده ۳ بار و اگر با هم در نظر بگیریم ۷ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
لازم به ذکر است که همان گونه که راغب تذکر داده «اساءة» (به معنای بدی کردن در حق کسی، که در قرآن کریم ۸ بار به صورت فعل به کار رفته)، نه از این ماده، بلکه از ماده «سوء» است (مفردات ألفاظ القرآن، ص77 )؛ هرچند که واضح است که در اشتقاق کبیر به ماده «أسو» و «أسی» بسیار نزدیک است.
📖اختلاف قرائت
▪️در اکثر قراءات این کلمه را به صورت «إِسْوَة» (یعنی با همزه مکسور) تلفظ میکنند؛ که گویش اهل حجاز است؛
▪️اما در برخی قراءات کوفی (عاصم) و برخی از قراءات اربعه عشر (أعمش) به صورت «أُسْوَة» (یعنی با همزه مضموم) تلفظ میکنند؛ که گویش قبایل قیس و تمیم است.
📚معجم القراءات ج ۹، ص۴۱۹ ؛ البحر المحيط، ج10، ص154
@yekaye