🌐مروری سریع بر مضمون آیات🌐 ✅آیات1-8 در این فراز ابتدا خداوند به پیامبرش می‌فرماید که ما این قرآن را که محکم و سراسر حکمت است، بر تویی که فرستاده ما و بر صراط مستقیم هستی، از جانب خود که شکست‌ناپذیر و حکیم هستیم، فروفرستادیم تا تو اینان را که نه‌تنها خودشان، بلکه پدرانشان هم غافل بودند، انذار دهی؛ اما حقیقت این است که اکثرشان ایمان نمی‌آورند؛ چرا که تا گردن در غل و زنجیر فرورفته و ما هم آنان را در حجابی قرار داده‌ایم که راه پس و پیش ندارند، چشم بصیرتشان کور شده، و دیگر انذارشان بدهی یا ندهی، ایمان نمی‌آورند. 💢در واقع سخن اصلی مقدمه سوره این است که چنین نیست که هرکسی انذارپذیر باشد، بلکه حتی اگر شخصِ تو که قطعا از فرستادگان مایی و بر صراط مستقیم حرکت می‌کنی، با قرآنی که سراسر حکمت است، سراغشان بروی، باز عده زیادی هستند که ایمان نمی‌آورند‼️ ✅آیه9 در مقابل تنها کسانی انذارپذیرند که ویژگی‌های خاصی داشته باشند: 🔹اولا تذکر را جدی بگیرند و در مقام تذکر‌ها متذکر شوند؛ و این به آن است که وقتی به آنان مطلبی گوشزد می‌شود از آن هشدار پیروی می‌کنند؛ و 🔹 ثانیا در نهان خویش از خداوند رحمان می‌ترسند؛ یعنی هم باور دارند که او سراسر رحمت است؛ و هم این رحمت را به نوعی نمی‌فهمند که بر گناه جرات پیدا کنند؛ بلکه می‌دانند که همان خدای سراسر مهربان به خاطر همان مهربانی و رحمتش ممکن است انسان را به عذاب ویا سنت استدراج و ... مبتلا کند؛ اگر انسانی این چنین بود و انذارپذیر شد، پس او را هم به مغفرت و هم به پاداشی کریمانه بشارت بده. ✅آیه 12 بعد از بیان این دو مواجهه تذکر می‌دهد که اینکه دو مواجهه با تو رخ می‌دهد این گونه نیست که همین باشد و بالاخره همه بمیرند و تمام شود و هیچ؛ بلکه ما حتما مردگان را زنده و همه آثار پیشین و پسین آنان را ثبت می‌کنیم که اساسا حساب هر چیزی را در امامی روشنگر حفظ کرده‌ایم. 🔷در اینجا فراز نخستین سوره به اتمام می‌رسد و وارد فراز بعدی می‌شود. ✅آیات 13-19 سپس حکایت فرستادگانی به سوی یک قوم را مطرح می‌کند که ابتدا دو تن بودند و خدا آنان را با نفر سومی یاری کرد؛ اما آن قوم ابتدا با بهانه‌تراشی (که شما هم مثل مایید و خدا اصلا چیزی نازل نکرده) و سپس با تمسک به خرافات (فال بد زدن) و تهدید‌ به مخالفت با آنان برخاستند ولی آن پیامبران ذره‌ای از موضع خود عقب‌نشینی نکردند: از طرفی با تاکید بر آشکار بودن ابلاغشان، فرستاده الهی بودن خود را به رخ آنان کشیدند و از طرف دیگر، ریشه فال بد آنان، وضعیت خود آنان معرفی کردند. ✅آیات 20-24 در این میان، دعوت آنان در آن شهر گسترش یافت تا حدی که یکی از آن سوی شهر شتابان به حمایت از آنان آمد؛ و بعد از نشان دادن شاهدی بر راستگو بودن آنان در ادعایشان که فرستاده خدایند (چرا که آنان دنبال منافع برای خود نیستند و نیز منطقشان از صحت روش و هدایت‌یافته بودنشان حکایت دارد)، شروع کرد به احتجاج با قوم خود؛ و در این احتجاج، محور سخن خود را مانور دادن بر محتوای دعوت آنان قرار داد: آیا نباید خدایی را بپرستم که هم مرا آفرید و هم شما به سوی او برمی‌گردید؟ آیا به جای او سراغ خدایانی بروم که اگر او ضرری را برای من بخواهد پیش آورد اینان هیچ کاری از دستشان برنمی‌آید؟ آخر، اینکه خیلی گمراهی واضحی است! ✅آیات 25-27 او کاملا صادقانه به خدا ایمان آورد و ایمانش را ابراز کرد، و چنان اوج گرفت که او را به قتل رساندند، اما بلافاصله به بهشت وارد شد و در همانجا نیز افسوس بر قوم خود خورد که ای کاش می‌دانستند مغفرت و اکرام خدا با کسی مثل من - که ایمان آورد، اما شما او را خوار می‌داشتید – چگونه بود. ✅آیات 28-30 و خدا نیز آن قوم را هلاک کرد؛ آن هم نه با عِدّه و عُدّه زیادی؛ بلکه تنها فریادی بر سر آنان زده شد و همه جنب و جوش آنان را خاموش کرد. پس ای حسرت بر این بندگانی که وقتی فرستادگان خدا نزدشان آمدند، مطلب را جدی نگرفتند و این پیامبران را مسخره کردند. @yekaye