🔹محْضَرُونَ ▪️ماده «حضر» ▫️از طرفی با کلمات پرکاربردی نیز «حضور»، نقطه مقابل «غیبت» (غایب بودن و در دسترس نبودن) است 📚(لسان العرب، ج4، ص196؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص239) ▫️و از طرف دیگر، با کلماتی نظیر «حَضارة» (یا «حِضارة»، معنای شهرنشینی) نقطه مقابل «بدو» («بدوی» و بادیه‌نشین بودن) می‌باشد 📚(معجم المقاييس اللغة، ج2، ص76؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص241) (درباره ماده «بدو» قبلا توضیح داده شد؛ 🔖در جلسه 223 http://yekaye.ir/al-baqare-2-033/ ) ▫️با این حال همگان تاکید دارند که اصل آن به معنای وارد شدن بر چیزی و مشاهده آن است 📚(معجم المقاييس اللغة، ج2، ص76) ▫️و به تعبیر دیگر، آن حالتی است که بعد از ورود و استقرار در جایی برای چیزی پدید می‌آید؛ و تفاوتش با کلماتی مانند «قدوم» و «ورود» در این است که این کلمات قبل از آن حالت استقرار (حضور) به کار می‌رود؛ و کلماتی مانند «مشاهده» و «اشراف» و «قرب» از لازمه‌های این حالت استقرار است. 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص239) ▪️و به تَبَعِ این حالت استقرار بعد از ورود، این کلمه برای اینکه چیزی یا کسی در جایی شاهد و حاضر باشد به کار رفته است، چنانکه تعبیر «كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ» (بقرة/180) همانند آن است که فرمود «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ» (أنعام/61) 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص241) و شاید به مناسبت همین آیه است که به کسی که مرگ نزد او حاضر شود «مُحتَضَر» گویند. ▪️حالت ثلاثی مجرد این کلمه به صورت «حَضَرَ یَحضُرُ حُضُوراً و حِضَارَةً» است (حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ؛ بقره/180 و نساء/18 و مائده/106؛ وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُولُوا الْقُرْبی، نساء/8؛ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ، احقاف/29) که البته ماضی آن به نحو شاذ به صورت «حَضِرَ» هم به کار رفته 📚(لسان العرب، ج4، ص196) و در مورد آیه «وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ» (مؤمنون/98) برخی اساساً این را کنایه از «آسیب رساندن» دانسته‌اند (أَنْ يَحْضُرُونِ: به من آسیب برسانند)، اما برخی این را از مواردی دانسته‌اند که این فعل به نحو کنایی برای جایی که جنیان نزد کسی حضور یابند به کار رود و گفته‌‌اند به همین مناسبت به شخص مجنون (جن‌زده، به معنای دیوانه) و نیز به کسی که مرگ بر بالین او حضور یافته «مُحتَضَر» گفته می‌شود 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص241) هرچند بعید نیست که شیوع کلمه «محتضر» برای کسی که در بستر مرگ است، به مناسبت آیه «إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ» (بقرة/180) باشد؛ البته کلمه «محتضر» در قرآن به این معنای خاص به کار نرفته، بلکه به همان معنای لغوی‌اش می‌باشد: «[وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ] كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ» (قمر/28) یعنی [به آنان خبر بده که آب بین آنان تقسیم شده است و] هر آبی، اصحابش نزد آن حاضرند 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص241) یا به تعبیر ساده‌تر، هر نوبتِ آب، برای صاحب نوبت که در آنجا حضور دارد، می‌باشد 📚(ترجمه قرآن، مشکینی) ▪️«حاضر»‌ اسم فاعل از ماده «حضر» و به معنای کس یا چیزی است که شاهد و آماده است (وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً؛ کهف/49) و به طور کنایه‌ای برای کسی به کار می‌رود که در نزدیکی و در جوار چیزی به سر می‌برد به کار می‌رود (وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ؛ أعراف/163) [و ظاهرا تعبیر «لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» (بقره/196) نیز از همین باب باشد] و تعبیر «تجارت حاضر» (إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُديرُونَها؛ بقره/282) به معنای تجارت نقد می‌باشد 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص242) ▪️احضار (عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ، تکویر/14؛ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا، مریم/68) (باب افعال از ماده «حضر») را به معنای «چیزی را حاضر قرار دادن» [= حاضر کردنِ چیز یا کسی در جایی] دانسته‌اند و تعبیر «وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحّ» می‌خواهد بفرماید که «شُحّ» (= ترکیبی از بخل و حرص) چنان صفت راسخی در وجود آنان شده که آن همواره در نفس خود حاضر قرار داده‌اند 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص240) ▪️اسم مفعولِ «إحضار» ، «مُحضَر» (حاضر شده) می‌شود «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً» (آل عمران/30) (و دیدیم که همین مضمون با تعبیر اسم فاعل هم به کار رفته است: «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» کهف/49) و جالب اینجاست که از 10 بار کاربرد کلمه «مُحضَر» در قرآن کریم همگی درباره احضار در قیامت است، غیر از همین آیه «هُمْ لَهُمْ جُنْدٌ مُحْضَرُونَ» (یس/75) که برخی آن را درباره قیامت و برخی ناظر به دنیا دانسته‌اند. @Yekaye