🔹لِیطْلِعَكُمْ = لـ + [أن] + یُطلِعَ + کم ▪️ماده «طلع» در اصل دلالت بر ظهور و بروز می‌کند 📚(معجم المقاييس اللغة، ج3، ص419) ▫️و برخی تاکید کرده‌اند ظهوری است که همراه با بالا آمدن و علو است چنانکه «طلوع» خورشید زمانی است که خورشید بالا می‌آید و خود را نمایان می‌سازد؛ و یا تعبیر «طلعتُ الجبل» به معنای بالا رفتن از کوه می‌باشد. 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص108) ▫️ و «طلاع» هر قسمتی از زمین است که خورشید بر آن طلوع کند، چنانکه پیامبر اکرم ص در پاسخ به درخواست قریش برای اینکه پولی به او بدهند و از دعوتش دست بردارد فرمود «لو أنّ لى طِلَاعَ الأرض ذهباً ...». 📚 (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص419؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص522) ▪️مصدر ثلاثی مجرد این ماده «طلوع» است (وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ؛ طه/130) ؛ ▫️و «مَطلَع» (سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ؛ قدر/5) مصدر میمی از این ماده است به همان معنای طلوع کردن؛ ▪️ و «مَطلِع» اسم مکان از این ماده است به معنای محل و موضع طلوع (حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ؛ كهف/90) و برخی بر این باورند که تعبیر «طلع علی» که به معنای اطلاع یافتن است از همین تعبیر استعاره گرفته شده است 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص522) ▪️این ماده وقتی به باب افعال می‌رود (أطلَعَ یُطلِعُ إطلاع) متعدی می‌شود (وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْب؛ آل عمران/179) و به معنای «مُشرِف کردن دیگری بر چیزی» می‌باشد 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص109) ▪️وقتی این ماده به باب افتعال می‌رود (اطّلاع) چون باب افتعال دلالت بر مطاوعه (قبول کردن با میل و رغبت) دارد، معنایش این است که من «مُشرف شدن بر چیزی را اختیار کردم» (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص108) آنگاه وقتی با حرف «علی» می‌آید بر یک استعلا و احاطه‌ای بر مطلب مورد نظر دلالت دارد: «وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَةٍ مِنْهُم» (مائده/13) «نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ؛ الَّتي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» (همزه/7) و وقتی بدون حرف اضافه می‌آید بر مطلقِ اطلاع و اشراف دلالت دارد: «فَاطَّلَعَ فَرَآهُ في سَواءِ الْجَحيمِ» (صافات/55) «أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» (مريم/78) 📚 (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص109) ▫️و با این ملاحظات تعبیر «اطّلع الی» از جانب فرعون در قبال خداوند قابل توجه است: «أَطَّلِعَ إِلى إِلهِ مُوسى» (قصص/38؛ غافر/37) ▫️و اسم فاعل آن «مُطَلِع» می‌باشد: «هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ» (صافات/54). ▪️«مطالعه» را هم از این باب مطالعه گفته‌اند که انسان از طریق آن بر مطالب کتاب اشراف و آگاهی می‌یابد 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص108) ▪️«طَلع» به شکوفه‌های درخت خرما ویا اولین میوه‌های این درخت می‌گویند از این جهت که در بالای درخت واقع شده و بر کل درخت مشرف است: «وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِيَة» (انعام/99) «نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ»(شعراء/148) «وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضيدٌ» (ق/10) 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص109) ▫️و ظاهرا به همین مناسبت در مورد درخت جهنمی نیز تعبیر «طلع» به کار برده شده است: «إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ في أَصْلِ الْجَحيمِ؛ طَلْعُها كَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّياطينِ» (صافات/64-65) ▪️از کلماتی که به کلمه «طلوع» نزدیک است کلمات «بزوغ» (فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً ... فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً؛ انعام/77-78) و «شُروق» (يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ؛ ص/18) است که تفاوتشان در این است که 🔸«بزوغ» به ابتدای طلوع گفته می‌شود؛ 🔸و «شروق» هم «طلوع» خاص خورشید است، چنانکه «طلع الرجل» گفته می‌شود اما «شرق الرجل» گفته نمی‌شود 📚(الفروق في اللغة، ص304) و ظاهرا طلوع خورشید است از حیث نورافشانی‌ای که انجام می‌دهد 📿ماده «طلع» و مشتقات آن جمعا 19 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @Yekaye