☀️1) در جلسه قبل روایتی از امام صادق ع گذشت:
🔖
https://eitaa.com/yekaye/3757
بقیه آن روایت بدین شرح است:
و ساره کمر به پذیرایی آنان بست؛
و ابراهیم با آنان مشغول خوردن شد و در هنگام خوردن به آنان نگاه نمی کرد؛
اما ساره که کناری ایستاده بود دید که آنان نمی خورند و گفت: ابراهیم! میهمانانت چیزی نمی خورند!
حضرت ابراهیم ع فرمود: آیا نمی خورید؟! و اینجا بود که ترسی از آنان در دلش راه یافت و این همان سخن خداوند عز وجل است که فرمود «پس هنگامی که دید دستانشان به آن نمیرسد آنان را منکر شمرد و از آنان ترسی احساس کرد.» (هود/70) یعنی در دلش ترسی از آنان وارد شد.
سپس گفت: اگر میدانستم که نمیخورید گوساله را از مادرش جدا نمی کردیم!
جبرئیل دستش را به سوی گوساله دراز کرد و گفت: به اذن خدا برخیز!
پس گوساله برخاست و به سمت مادرش حرکت کرد و به خوردن شیر از پستان مادرش پرداخت...
📚تحفة الإخوان (نسخه خطی)، ص48 (به نقل از البرهان في تفسير القرآن، ج4، ص315-316)
و وقفت سارة عليهم تخدمهم، و إبراهيم يأكل و لا ينظر إليهم، فلما رأت سارة ذلك منهم، قالت: يا إبراهيم، إن أضيافك هؤلاء لا يأكلون شيئا.
فقال لهم إبراهيم (عليه السلام): ألا تأكلون؟ و داخله الخوف من ذلك، و ذلك معنى قوله تعالى: فَلَمَّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً، أي أضمر منهم خوفا.
ثم قال إبراهيم (عليه السلام): لو علمت أنكم ما تأكلون ما قطعنا العجل عن البقرة!
فمد جبرئيل يده نحو العجل، و قال: قم بإذن الله تعالى. فقام و أقبل نحو البقرة حتى التقم ضرعها ...
@Yekaye