🔹بقِطْعٍ
▪️ماده «قطع» در اصل بر بریده شدن و جدایی چیزی از چیز دیگر دلالت دارد.
📚(معجم المقاييس اللغة، ج5، ص101)
▫️با تاکید بر این که بین آنها اتصال و ارتباطی بوده باشد.
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص293)
▪️در قرآن کریم این ماده
🔸 هم برای بریدنهای مادی به کار رفته است؛ مانند
«قطع اعضاء»: «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما» مائدة/38) ویا «وَ سُقُوا ماءً حَمِيماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ» (محمد/15) [ویا «ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ» (حاقه/46)]؛
و یا بریدن پیراهن «فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ» (حج/19) [که اینجا بریدن پیراهن کنایه از آماده کردن لباس است، کاری که خیاط انجام میدهد]
[ویا قطع درختان: ما قَطَعْتُمْ مِنْ لينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوها؛ حشر/5)]
🔸و هم در قطع کردن روابط غیرمادی؛ مانند
قطع رحم (بریدن پیوند خویشاوندی) که در اینجا «قطع» را به معنای «هجران» (دوری گزیدن) و خودداری از نیکی کردن دانستهاند: «وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ» (محمد/22»، «وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ» (بقرة/27 و رعد/25).
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص678)
▪️این کلمه متعدی است، از این رو، وقتی به باب تفعیل میرود ظاهرا برای تاکید و شدت بریدن است: «قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ» (رعد/31) ، «قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ» (یوسف/31 و 50) ، «وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً» (اعراف/160) ، «وَ قَطَّعْناهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِک» (اعراف/168) ، «لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ» (أعراف/124 و شعراء/49) ، «أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْديهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاف» (مائده/33)
▪️تعبیر «قَطْعُ الطَّريقِ» به دو معنا به کار میرود:
▫️یکی پیمودن راه [وَ لا يَقْطَعُونَ وادِيا؛ توبه/121] ؛ و
▫️دیگری به معنای «راهزنی» و حمله به مسافران و تصاحب داراییهای آنان «أَ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِيلَ»(عنكبوت/29) و وجه تسمیهاش به «قطع طریق» این است که مایه بریده شدن پای مردم از عبور در آن راه میشود؛ گویی راه را بریده است.
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص678)
▪️تعبیر «قطع» در آیه «فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنْظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ ما يَغيظُ» (حج/15)
▫️هم میتواند به معنای «بریدن طناب» باشد تا سقوط کند؛
▫️و نیز گفته شده که به معنای «با خفه کردن اجل [مهلت عمر] خود را قطع کند.
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص678)
و در واقع، منظور آنان «قطع شدن نَفَس» (یعنی خودش را حلقآویز و خفه کند) بوده است
📚(ابنعباس، کلبی و مقاتل، به نقل از التفسیر الکبیر (فخر رازی)، ج۲۳، ص۲۱۰).
▪️«قطعِ» پشتِ انسان، به معنای نابود کردن نوع بشر است؛ و اگر در مورد فرد یا گروهی به کار رفته، یعنی نابود و هلاک کردن آنان: «فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا» (أنعام/45» یا «و أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ»(حجر/66)
▫️و ظاهرا از همین باب است تعبیر «لِيَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا» (آل عمران/127) که یعنی «به هلاکت رساند جماعتی از آنان را»
📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص678)
▪️«قطعِ» یک امر، به معنای فیصله دادن آن و قطعی کردن مطلب می باشد؛ گویی بین امور و اشیاء مختلف جدایی میافکند؛ و از همین تعبیر، کلمه «قاطع بودن» ساخته شده است: «ما كُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً» (نمل/32)
📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص678؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج9، ص295)
▪️تعبیر «قِطْعٌ من اللیل» به معنای قطعهای از شب می باشد: «فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ» (هود/81 و حجر/65)
📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص678)
▫️و برخی آن را به معنای قطعه بزرگی از شب؛ دانسته و احتمال اینکه به معنای «نیمه شب»باشد را نیز منتفی ندانسته اند از این باب که گویی شب را دو نیمه میکند.
📚(مجمع البيان، ج5، ص278)
▫️و در هر صورت، جمعِ آن «قِطَع» میشود: «كَأَنَّما أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِما» (یونس/27).
اما برخی اساساً تعبیر «قِطَع» (و مفرد آن: «قِطْعٌ») را با توجه به عبارت امیرالمومنین ع «فِتَنٌ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِم» 📚(نهجالبلاغه، خطبه102) به معنای «ظلمات» (جمع ظلمت) دانستهاند
📚(شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج7، ص103)
@Yekaye
👇ادامه مطلب👇