3⃣ «أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبيدِ»
«ظلام» صیغه مبالغه است و معنای عادی آن «بسیار ظلم کننده» است. وقتی میفرماید خداوند ظلام نیست، این شبهه به ذهن میآید که نکند که میتواند ظالم باشد اما ظلام نباشد؟
از آنجا که شک ندایم که خداوند مثال ذرهای هم ظلم نمیکند (إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ؛ نساء/40) پس مقصود از «ظلام» نبودن خدا چیست؟
🍃الف. این نه مبالغه در ظلم، بلکه تاکید در نفی ظلم است (مجمع البيان، ج2، ص899) یعنی به هیچ وجه ظلم نمیکند.
🍃ب. در آیه قبل فرمود خداوند اعمالشان را مکتوب میکند و عذابشان میکند. این جمله بیان علت عذاب بر اساس مکتوب است؛ یعنی گویی میخواهد بفرماید اگر چنین نبود که کاملا ثبت و ضبط میشد، و اهمالکاریای رخ میداد، با توجه به کثرت اعمال مورد حساب، قطعا یک ظلم عظیم رخ میداد و قطعا خداوند چنین ظلمی نمیکند.
(المیزان، ج4، ص83)
🍃ج. اینجا صیغه مبالغه از باب کثرت متعلّقِ ظلم است، نه خود ظلم (البحر المحيط، ج3، ص456؛ تفسير الصافي، ج2، ص309)؛ به این بیان که صیغه مبالغه برای کثرت مفعول است نه تکرار فعل؛ یعنی چون خداوند بندگانش بسیار زیادند، اگر ظلم کند، «کثیر اللظلم» محسوب میشود؛ پس اگر «ظالم» باشد حتما «ظلام» است؛ و اگر ظلام نباشد، ظالم هم نیست.
(نراقی، مشكلات العلوم، ص162)
🍃د. با استناد به برخی از اشعار عرب، ادعا شده وزن «فعّال» در زبان عربی لزوما به معنای کثرت و مبالغه نیست.
(البحر المحيط، ج3، ص456)
ه. عذابی که خداوند آنان را وعده داده، اگر ظلم باشد حتما ظلم خیلی بزرگی خواهد بود؛ لذا در این آیه از ظلام نبودن خدا سخن گفت.
(قاضی [عبدالجبار]، به نقل از البحر المحيط، ج3، ص457)
🍃 و. از این جهت صیغه مبالغه به کار رفته که خداوند به هر صفتی اگر متصف شود آن صفت را در اوج و نهایت آن خواهد داشت؛ پس اگر بخواهد به «ظالم» بودن متصف شود، چون هیچ مانعی هم جلویش نیست در اوج ظالم بودن خواهد بود؛ و برای اشاره به این نکته، به جای نفی ظالم بودن خدا، ظلام بودن خدا را نفی کرد؛ و البته منظور نفی مطلق ظلم است.
(تفسير كنز الدقائق، ج3، ص278)
🍃ح. از باب مبالغه در نفی است، نه نفی وضعیت «مبالغه» (به نحوی که وضعیت ظالم بودن غیرمبالغهای را شامل شود)
(بحرانی، مجموعه رسائل در شرح احاديثى از كافى، ج2، ص274)
🍃ط. ...
@Yekaye
@Yekaye