فراز سوم بحث از ماده «جمع» ▪️از کلماتی که به این ماده نزدیک است می‌توان به کلمات «کل» ، «تألیف» و «مجاورت» می‌توان اشاره کرد؛ 🔸تفاوت «جمع» و «کل» را برخی در این دانسته‌انند که کل احاطه به اجزاء است که گاه برای احاطه بر افراد هم به کار می‌رود؛ اما جمع برای احاطه بر افراد است؛ اما برخی صحیح را این دانسته‌اند که کل در اصل اقتضای احاطه به افراد را دارد و جمع احاطه بر اجزاء را؛‌ چنانکه در جایی که تمام اجزای انسانی را ببینی می‌توانی بگویی کل آن انسان را دیدم ولی نمی‌توانی بگویی جمیع وی را دیدم؛ همچنین افراد اقتضای کل را دارد (هر فردی یک کل است) اما اجزاء اقتضای کل را ندارد یعنی به هریک از اجزاء نمی توانی بگویی بتنهایی یک کل است اما به هریک از افراد می‌توانی بگویی یک کل است. (الفروق في اللغة، ص134-135 ) اما به نظر می‌رسد همان سخن اول صحیح است و این شواهد واقعا مدعای مذکور را اثبات نمی‌کند. 🔸در تفاوت «جمع» و «تالیف» (ماده «ألف») برخی گفته‌اند که «تالیف» دلالت بر چسبیدن دو چیز به هم می‌کند اما «جمع» خیر؛ لذا وقتی افرادی را در یک مجلس جمع می‌کنیم معنایش این نیست که آنان را کاملا به هم بچسبانیم؛ بدین جهت کلمه تالیف را جز برای اجسام به کار نمی‌برند اما جمع را هم برای اجسام به کار می‌برند هم برای اعراض؛ و به همین مناسبت است که تالیف را برای قلوب به نحو مجازی به کار می‌برند «وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ» (اعراف/۶۳)؛ اما برخی بر این باورند که تألیف و ألفت در اصل برای جایی است که یک نحوه موافقت و همراهی در میان باشد در حالی که در جمع چنین قیدی ضرورت ندارد (الفروق في اللغة، ص137 ) 🔸در تفاوت «جمع» و «مجاورت» (ماده «جور») هم گفته‌اند که مجاورت بین دو چیز است اما جمه و اجتماع بین سه چیز و بیشتر است؛ لذا کسی که سخن عرب را درست بلد است وقتی با یک نفر در جایی باشد نمی‌گوید « اجتمعت مع فلان» مگر اینکه در آنجا کس دیگری هم باشد. (الفروق في اللغة، ص140-141 ) ▪️به کسانی که در یکجا جمع شده باشند «مجموع»، «جمع»، «جمیع» و «جماعت» گویند که البته کلمه «جماعت» در قرآن کریم نیامده است؛ 🔸برخی در تفاوت اینها گفته‌اند اگر صرف کنار هم جمع شدن باشد وزن «مفعول» (متعارف برای ثلاثی مجرد) استفاده می‌شود: «ذلِكَ يَوْمٌ‏ مَجْمُوعٌ‏ لَهُ النَّاسُ»‏ (هود/103) «قُلْ إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ لَمَجْمُوعُونَ إِلى‏ ميقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ» (واقعه/49-50)، اما وقتی بخواهند بر لزوم و ثبات دلالت کنند از تعبیر «جَميع» و «جمع» استفاده می‌کنند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص108)؛ «ما أَغْنى‏ عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ» (اعراف/۴۸) «سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ» (قمر/45) «وَ هُوَ عَلى‏ جَمْعِهِمْ إِذا يَشاءُ قَديرٌ» (شوری/29) «مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً» (قصص/78) «ما أَغْنى‏ عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ» (اعراف/۴۸) «فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً» (عادیات/5) 🔸اما برخی در خصوص کلمه «جمیع» بر این باورند که این کلمه همانند «أجمع» و «أجمعون» برای تاکید به کار می‌رود؛ با این تفاوت که «أجمع» اسم معرفه است برای توصیف معرفه به کار می‌رود «فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ‏ أَجْمَعُونَ‏» (حجر/30؛ ص/۷۳) «وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ‏ أَجْمَعِينَ‏» (يوسف/93) [وَ جُنُودُ إِبْليسَ أَجْمَعُونَ (شعراء/95)؛ «عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعينَ» (بقره/۱۶۱؛ آل عمران/۸۷) «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعينَ» (هود/119؛ سجده/13) و ...]، و نمی‌توان آن را حال قرار داد؛ اما منصوب بودن «جمیع» را می‌توان از باب حال بودن در نظر گرفت: «اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً» (بقرة/38)، «فَكِيدُونِي‏ جَمِيعاً» (هود/55) [هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً (بقره/۲۹) وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً (آل عمران/۱۰۳)‌ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَميعاً (نساء/71) فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً (نساء/139) و ...] (مفردات ألفاظ القرآن، ص202 ؛ الفروق في اللغة، ص141 ) [و البته «جمیع» به نحو توصیف هم می‌تواند به کار رود: «وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ» (یس/32) «فَإِذا هُمْ جَميعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ» (یس/53) «أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَميعٌ مُنْتَصِرٌ» (قمر/44) «وَ إِنَّا لَجَميعٌ حاذِرُونَ» (شعراء/56)] که البته وجه تاکید در کلمه «أجمع» هم ظاهرا این است که این کلمه با رفتن به صیغه «أفعل» معنای افعل تفضیلی پیدا کرده است و از همین جهت برای تاکید به کار رفته است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص108) 👇ادامه مطلب 👇 @yekaye