☀️۳) برای اینکه دشواری و هولناکی وضعیت یوم الدین معلوم شود شاید توجه به این گفتگویی بین دو ولی خدا که یک ولی خدا آن را روایت کرده، مناسب باشد؛ از امام صادق ع روایت شده است: هنگامی که حضرت ابراهیم خلیل الرحمن در کوه بیت المقدس بود و دنبال چوپان گوسفندهایش می‌گشت صدایی را شنید و نگاهش به مردی افتاد که قامتش دوازده وجب بود و به نماز ایستاده بود. به او فرمود: ای بنده خدا! برای که نماز می‌گزاری؟ او گفت: برای خدای آسمان. ابراهیم ع به او فرمود: آیا از قوم تو غیر از تو کسی مانده است؟ گفت: خیر. فرمود: پس از کجا غذا می‌خوری؟ گفت: در تابستان از این درخت میوه می‌چینم و در زمستان می‌خورم. گفت: منزلت کجاست؟ با دستش به کوه اشاره کرد. حضرت ابراهیم ع فرمود: آیا می‌شود مرا با خودت ببری و امشب نزد تو باشم؟ گفت:‌ در مسیرم آبی است که [برای عبور کردن] کسی به آن آب نمی‌زند؟ فرمود: تو چه می‌کنی؟ گفت: من روی آن راه می‌روم. فرمود: مرا با خودت ببر؛‌ شاید خداوند آنچه روزی تو کرده روزی من هم بکند. پس آن عابد دست وی را گرفت و با هم رفتند تا به آب رسیدند؛‌پس وی بر آن راه رفت و حضرت ابراهیم ع هم بر آن راه رفت تا به منزل وی رسیدند. ابراهیم ع به او فرمود: چه روزی بزرگترین و سخت‌ترین روزهاست؟ گفت: یوم الدین؛ همان روزی که مردم هریک باید دینشان را به هم ادا کنند. فرمود: آیا موافقی که دست به آسمان بلند کنی و من هم دستم را به آسمان بلند کنم و دعا کنی که خداوند عز و جل ما را از شر آن روز ایمن بدارد؟ گفت: دعای من چه فایده‌ای دارد؟ به خدا سوگند که سی سال است که به درگاه خداوند دعایی داشته‌ام و هنوز اجابت نشده است. فرمود: می‌خواهی به تو بگویم چرا دعایت حبس گردیده و اجابت نشده است؟ گفت: ‌بله. فرمود: همانا خداوند عز و جل وقتی بنده‌ای را دوست بدارد دعایش را حبس می‌کند تا وی باز مناجات کند و از او بخواهد و در طلب برآید؛‌و هنگامی که بنده‌ای را دشمن بدارد یا در اجابت دعایش تعجیل می‌کند ویا در دلش ناامیدی از آن را می‌اندازد. سپس فرمود: حالا دعایت چه بود؟ گفت: گوسفندانی بر من گذشتند و جوانی چوپان آنها بود که گیسوانی داشت؛ به او گفتم: جوان! این گوسفندها مال کیست؟ گفت: مال ابراهیم خلیل الرحمن. گفتم: خدایا اگر در زمین خلیل (دوست برگزیده)ای داری او را به من نشان بده! حضرت ابراهیم ع به او فرمود: خداوند دعایت را مستجاب کرد. من ابراهیم خلیل الرحمن هستم.... 📚الأمالي( للصدوق)، ص297 👇متن حدیث👇 @yekaye