☀️۴) امیرالمومنین ع خطبه‌ای دارند که به خطبه غراء معروف است و فرازی از آن ذیل آیه۲ سوره علق (جلسه351 حدیث۲ https://yekaye.ir/al-alaq-96-2/) گذشت. در ادامه آن فراز (که ناظر بود به توصیف نحوه پا گذاشتن انسان به دار وجود و نعمتهای ادراکی که خداوند به او داده) آمده است: چندان كه جوانى شد راست اندام، تندرست و به قامت تمام، گردن كشانه [از راه حقّ] دورى گزيد، و بيهُشانه اين سو و آن سو دويد. از چاهسار آرزو نوشا، و در پى دنيا كوشا. سرمست لذّت و شادمانى، از عنفوان و نشاط جوانى. نه انديشه رسيدن مصيبتش در سر، و نه از خدا و تقوايش خبر، تا آنكه در اين آزمايش، فريب خورده مرد، و روزگارى كوتاه را در خطا به سر برد. نه عوضى به دست آورد، و نه واجبى را كه بر عهده داشت ادا كرد. در واپسين دوره جوانى و آخرين منزلهاى كامرانى، درد مرگ او را فرو گرفت، چندان كه روز را با حيرانى به سر مى‏برد، و شب را با بيدارى و نگرانى. هر روز به سختى درد مى‏كشيد و هر شب رنج و بيمارى به سر وقتش مى‏رسيد. حالى كه گردش برادرى بود به جان برابر، و پدرى مهربان و نصيحتگر، و مادرى از ناشكيبايى فريادكنان و از ناآرامى بر سينه‌زنان. و او در بيهوشى و غفلت، سختى و مصيبت، و ناله‏اى زار، و نفسى افتاده به‏ شمار، و جان كندنى طاقت‌زا و دشوار. سپس او را خاموش، درون كفنهايش گذارند، و گردن نهاده و رام از زمينش برگيرند و بر پاره چوبهايش بردارند. پيكرى كوفته و رنجديده، لاغر از بيماريى كه كشيده. فرزند و نواده و برادران همگان تابوتش را بردارند و به خانه غربتش رسانند. آنجا كه ديگر هيچ كس او را نبيند [و تنها خود در آن خانه نشيند]. تا چون مشايعت كنندگان باز گرديدند و مصيبت زدگان واپس گراييدند، او را در گودالش نشانند، زمزمه كنان، حيرت‌زده از پرسش [فرشتگان] و خطا كردن در امتحان. و دشوارتر چيز آنجا، بلاى حاصل از «پذیرایی‌ای است از آب جوشان و چشیدن جهنم سوزان» (واقعه/۹۳) و زبانه‌های سرکش آتش و بانگ‌های تیز پیاپی آن. نه لختى آسوده بودن، و نه راحتى، تا بدان رنج را زدودن. نه نيرويى بازدارنده تا در امان ماند، و نه مرگى تا او را از اين بلا برهاند، و نه خوابى سبك تا آرامشى رساند. سختيهاى مردن از پى هم، عذابها هر ساعت و هر دم، به خدا پناه بريم از اين غم. 📚نهج البلاغة، خطبه ۸۳ (خطبه غراء) (ترجمه با اقتباس از ترجمه سید جعفر شهیدی، ص64-65) وَ مِنْهَا فِي صِفَةِ خَلْقِ الْإِنْسَانِ ... حَتَّی إِذَا قَامَ اعْتِدَالُهُ وَ اسْتَوَی مِثَالُهُ نَفَرَ مُسْتَكْبِراً وَ خَبَطَ سَادِراً مَاتِحاً فِي غَرْبِ هَوَاهُ كَادِحاً سَعْياً لِدُنْيَاهُ فِي لَذَّاتِ طَرَبِهِ وَ بَدَوَاتِ أَرَبِهِ. ثُمَّ لَا يَحْتَسِبُ رَزِيَّةً وَ لَا يَخْشَعُ تَقِيَّةً فَمَاتَ فِي فِتْنَتِهِ غَرِيراً وَ عَاشَ فِي هَفْوَتِهِ يَسِيراً [أَسِيراً]؛ لَمْ يُفِدْ عِوَضاً [غَرَضاً] وَ لَمْ يَقْضِ مُفْتَرَضاً. دَهِمَتْهُ فَجَعَاتُ الْمَنِيَّةِ فِي غُبَّرِ [غَبْرَةِ] جِمَاحِهِ وَ سَنَنِ مِرَاحِهِ فَظَلَّ سَادِراً وَ بَاتَ سَاهِراً فِي غَمَرَاتِ الآْلَامِ وَ طَوَارِقِ الْأَوْجَاعِ وَ الْأَسْقَامِ، بَيْنَ أَخٍ شَقِيقٍ وَ وَالِدٍ شَفِيقٍ‏ وَ دَاعِيَةٍ بِالْوَيْلِ جَزَعاً وَ لَادِمَةٍ لِلصَّدْرِ قَلَقاً؛ وَ الْمَرْءُ فِي سَكْرَةٍ مُلْهِثَةٍ وَ غَمْرَةٍ كَارِثَةٍ وَ أَنَّةٍ مُوجِعَةٍ وَ جَذْبَةٍ مُكْرِبَةٍ وَ سَوْقَةٍ مُتْعِبَةٍ. ثُمَّ أُدْرِجَ فِي أَكْفَانِهِ مُبْلِساً [مُلْبَساً] وَ جُذِبَ مُنْقَاداً سَلِساً؛ ثُمَّ أُلْقِيَ عَلَی الْأَعْوَادِ، رَجِيعَ وَصَبٍ وَ نِضْوَ سَقَمٍ، تَحْمِلُهُ حَفَدَةُ الْوِلْدَانِ وَ حَشَدَةُ الْإِخْوَانِ إِلَی دَارِ غُرْبَتِهِ وَ مُنْقَطَعِ زَوْرَتِهِ وَ مُفْرَدِ وَحْشَتِهِ. حَتَّی إِذَا انْصَرَفَ الْمُشَيِّعُ وَ رَجَعَ الْمُتَفَجِّعُ [مُفِجِ‏] أُقْعِدَ فِي حُفْرَتِهِ نَجِيّاً لِبَهْتَةِ السُّؤَالِ وَ عَثْرَةِ الِامْتِحَانِ؛ وَ أَعْظَمُ مَا هُنَالِكَ بَلِيَّةً نُزُولُ الْحَمِيمِ وَ تَصْلِيَةُ الْجَحِيمِ وَ فَوْرَاتُ السَّعِيرِ وَ سَوْرَاتُ الزَّفِيرِ [السَّعِيرِ]؛ لَا فَتْرَةٌ مُرِيحَةٌ وَ لَا دَعَةٌ مُزِيحَةٌ وَ لَا قُوَّةٌ حَاجِزَةٌ وَ لَا مَوْتَةٌ نَاجِزَةٌ وَ لَا سِنَةٌ مُسْلِيَةٌ؛ بَيْنَ أَطْوَارِ الْمَوْتَاتِ وَ عَذَابِ السَّاعَاتِ؛ إِنَّا بِاللَّهِ عَائِذُونَ... @yekaye