فراز سوم از توضیح کلمه «النبی» 🔹اما بالاخره «نبیّ» از کدام ماده است؟ ▪️کسانی که «نبیّ» را از ماده «نبأ» می‌دانند شواهد متعددی بر این بر این مدعا ارائه کرده‌اند: ▫️یکی اینکه برای کسی ادعای دروغین نبوت می‌کند از فعل «تنبّأ» (با همزه) استفاده شده است؛ و و از سیبویه هم نقل شده است که احدی از عرب نیست مگر اینکه تعبیر «تَنَبَّأَ مُسَيْلِمَةُ» را با همزه آورده است؛ لیکن عرب در کلمه «نبیّ» این همزه را ترک کرده، شبیه کلماتی مانند «ذریّة» و «بریّة» و «خابیّة» که در همه اینها همزه را رها کرده است؛ غیر از اهل مکه، که این کلمات را برخلاف سایر عرب، با همزه بیان می‌کنند 📚(به نقل از الصحاح، ج‏1، ص7۴ )؛ و این مطلب از ابن‌سکیت هم نقل شده که «نبیّ» از «أنبأ عن الله» گرفته شده و همزه‌اش را رها کرده‌اند 📚 (تهذيب اللغة، ج‏15، ص348 ). ▫️دلیل دوم اینکه در تصغیر کلمات نبیّ و نبوت، همزه برمی‌گردد (به ترتیب: نُبَيِّئ و نُبَيِّئَة)؛ چنانکه این تعبیر در عرب معروف است که: «كانت نُبَيِّئَةُ مُسَيْلِمَةَ نُبَيِّئَةَ سوءٍ» 📚(الصحاح، ج‏1، ص75 ). ▪️در مقابل مرحوم مصطفوی بشدت با اینکه «نبیّ» از ماده «نبأ» باشد مخالفت کرده و ماده آن را «نبو» دانسته است. اگر از دلایل تفسیری وی – که قابل مناقشه‌اند – صرف نظر کنیم مهمترین دلیل ایشان این است: ▫️اولا اگر «نبیّ» از ماده «نبأ» باشد لازمه‌اش قلب همزه به حرف عله است که این خلاف اصل است؛ [که البته این قابل مناقشه است و دیدیم که سیبویه شواهد متعددی بر این اقامه کرد]. ▫️ثانیا سابقه عبری لغت هم همین را می‌گوید 📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۱۲، ص۱۴ ). [البته ایشان برخلاف روال معهودشان در اینجا شاهد مساله از زبان عبری را ذکر نکرده‌اند]. 🔸اما به نظر می‌رسد مهمترین موید اینکه «نبیّ» از نبو است نه از نبأ، حدیثی است که نقل شده که شخصی خواست پیامبر اکرم ص را صدا کند و گفت «يَا نَبِي‏ءَ اللَّه»! و پیامبر فرمود «لَسْتُ بِنَبِي‏ءِ اللَّهِ وَ لَكِنْ نَبِيُّ اللَّهِ». ▫️این حدیث بقدری در ذهن اهل لغت پررنگ بوده است که خلیل می‌گوید اگر این حدیث نبود من با قاطعیت می‌گفتم که نبوت و نبیّ از «نبأ» است 📚(كتاب العين، ج‏8، ص382 ) یا راغب اصفهانی بعد از نقل هر دو دیدگاه ادعا می‌کند که «نبیّ» بدون همزه بلیغتر از «نبیء» با همزه است، و به همین حدیث تمسک می‌کند 📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص790 ). 🔻البته در این موید نیز می توان مناقشه کرد، چرا که سیبویه، در عین حال که اصرار داشت که اصل این کلمه از ماده «نبأ» است، اما نظرش این بود که در عرب کلمه «نبیء» تدریجا به صورت «نبیّ» رایج شد به طوری که دیگر استعمال آن به صورت «نبیء» امری بسیار قلیل و نوعی خلاف بلاغت قلمداد می‌شود [پس خلاف بلاغت بودنش، حکایت از یک امر تاریخی در زبان است؛ نه ناشی از ارجاع به ریشه اصلی آن]. به علاوه که این احتمال هم مطرح شده که این نهی رسول الله ص ناظر به یک حکم شرعی باشد و ربطی به بحث لغوی نداشته باشد 📚(به نقل از لسان العرب، ج‏1، ص162 ). ▪️لازم به ذکر است که از زاویه جمع این کلمه نمی‌توان شاهدی بر هیچ طرف آورد زیرا اولا جمع «نبیّ» به دو صورت «نُبآء» و «انبیاء» آمده است [ زجاج توضیح داده است که وزن فعیل اگر مهموز باشد، به وزن «فُعَلاء» جمع بسته می‌شود؛ و اگر معتل باشد، به وزن «أَفْعِلاء» 📚(به نقل از لسان العرب، ج‏15، ص303 )؛ و چون هر دو جمع وجود دارد نمی‌توان ترجیحی داد]؛ و ثانیا وقتی همزه به یاء تبدیل شود و ابدال رخ دهد جمعش شبیه جمع معتل اللام خواهد بود 📚(الصحاح، ج‏1، ص75 ). 📖اختلاف قرائت ▪️در اغلب قرائات کلمه «نبی» در قرآن کریم با یاء مشدد (النَّبِيِّ) قرائت شده است؛ که می‌تواند از ماده «نبو» یا «نبأ» باشد؛ ▪️اما در قرائت اهل مدینه (نافع)، با همزه: «النَّبِيء» قرائت شده است؛ که در این صورت حتما از ماده «نبأ» خواهد بود. 📚معجم القراءات ج ۹ ، ص۷۶ @yekaye 👇ادامه مطلب👇