☀️۲) الف. زراره گوید: از امامباقر (علیه السلام) در مورد آیه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَثَبَّتُوا ...؛ حجرات/۶] پرسیدم؟
حضرت فرمود:
عایشه به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت: «پسر عموی ماریه بسیار نزد او میآید» و ماریه را به رابطه نامشروع متّهم کرد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خشمگین شد و به او فرمود: «اگر راست میگویی، هرگاه آن مرد پیش او رفت به من اطّلاع بده».
عایشه، حجره ماریه را تحت نظر گرفت و زمانیکه پسر عمویش نزد او رفت این امر را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) اطّلاع داد. در این هنگام رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) امیرالمؤمنین (علیه السلام) را فرا خواند و به او فرمود: «ای علی (علیه السلام)! این شمشیر را بردار و هرگاه او را دیدی، گردنش را بزن!»
امیرالمؤمنین (علیه السلام) شمشیر را برداشت و فرمود: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! هرگاه مرا برای انجام کاری میفرستی آیا مانند آهن گداختهای که میان پشمی افتاده است، باشم [= بیمعطلی اقدام کنم]، یا مقداری درنگ کنم [و اوضاع را بررسی نمایم]؟
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «نه! درنگ کن».
امیرالمؤمنین (علیه السلام) شمشیر بهدست بهراه افتاد. وقتی به درب خانه رسید، آن را بسته دید. چون آن قبطی، متوجه آمدن حضرت علی (علیه السلام) شد، ترسیده و از دیوار فرار کرد و از نخلی بالا رفت. علی (علیه السلام) نیز [به دنبال او] رفت. چون قبطی شمشیر را در دست حضرت علی (علیه السلام) دید عورتش را آشکار کرد و اختهبودنش نمایان شد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) از او روی برگرداند و [نزد رسولخدا (صلی الله علیه و آله)] بازگشت و آنچه دیدهبود به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اطّلاع داد.
با اینخبر چهرهی پیامبر (صلی الله علیه و آله) از شادمانی درخشید و فرمود: «سپاس خدایی که پیوسته ما خاندان را از تهمتی که به ما میزنند حفظ میفرماید». در آن هنگام خداوند این آیه را بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل فرمود: یَا أَیُّهَا الذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَومًا بِجَهَالةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی مَا فَعَلتُمْ نَادِمِینَ».
زراره عرضکرد: عامه [= اهلسنّت] معتقدند این آیه دربارهی ولیدبنعقبهبنابیمعیط نازل شده است؛ در آنهنگام که به سوی پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و به آن حضرت اطّلاع داد که بنیخُزیمه از اسلام برگشتهاند!
امام فرمود: زراره! مگر نمیدانی که هیچ آیهای از قرآن نیست مگر اینکه ظاهری و باطنی دارد؟ آنچه در دست مردم است ظاهر آیه است و آنچه من برایت بیان کردم باطن آن.
📚تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص584-585
✳️ تبصره:
با اینکه در تعبیر امام ع این دو شأن نزول به ظاهر و باطن آیه ارجاع شده، اما با توجه به نقل هر دو واقعه در کتب فریقین ظاهرا این تعبیر باطن، ناظر به معنایی است که اهل سنت غالبا بدان اهتمام نمیورزند؛ نه اینکه معنایی که خلاف ظاهر آیه باشد؛ چنانکه اشاره شد که اهل سنت وقتی این واقعه را نقل میکنند اولا آن را ذیل این آیه بحث نمیکنند و ثانیا و مهمتر اینکه هیچ اشارهای به اینکه شخص عایشه متهم ردیف اصلی این واقعه بوده نمینمایند؛ و ظاهرا همین امور موجب شده که امام ع تعبیر «باطن» را برای این شأن نزول مطرح کند.
ب. عبداللهبنبکیر میگوید:
خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «فدایت شوم! آیا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دستور داد تا آن قبطی را بکشند، درحالیکه میدانست که بر وی دروغ بستهاند؟ یا اینکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نمیدانست و خداوند به وسیلهی درنگ کردن امیرالمؤمنین (علیه السلام) کشته شدن را از آن قبطی دفع کرد»؟
فرمود: آری! به خدا سوگند میدانست؛ که اگر دستور کشتن آن قبطی با قصد قطعی از جانب رسول الله (صلی الله علیه و آله) صادر شده بود، قطعاً امیرالمؤمنین (علیه السلام) بدون کشتن وی برنمی گشت. لیکن رسول الله (صلی الله علیه و آله) آن کار را کرد تا آن زن [= عایشه] از گناهش [حسادت با ماریه و تهمت زدن به وی] برگردد. امّا او برنگشت [= توبه نکرد] و کشته شدن یک فرد مسلمان به خاطر دروغ او برایش اهمیّتی نداشت.
📚تفسير القمي، ج2، ص319
@yekaye
#حجرات_6
👇سند و متن احادیث فوق👈
https://eitaa.com/yekaye/9435