سرخ شدن صورت سردار شهید حاج حسین پور جعفری از حرف شهید حاج قاسم سلیمانی... 🌷 یک‌بار در محل کارش آن‌ قدر حالش بد شده بود که برده بودندش بیمارستان بقیة الله. کاری داشتم و هرچه زنگ می‌زدم تلفنش را جواب نمی‌داد، محل کارش هم جواب درستی نمی‌دادند، یک‌بار می‌گفتند رفته بیرون کار داشته و یک‌بار می‌گفتند رفته تجدید وضو بکند. 🌷ساعت ۹ شب بود که حاج‌ قاسم تماس گرفت و گفت حاج‌خانم حسین کمرش کمی درد گرفته آوردمش بیمارستان احتمالا امشب نگه‌اش دارند، اگر می‌خواهی بیا یک سر ببینش. 🌷با بچه‌ها رفتیم بیمارستان، حاج‌ قاسم با خنده گفت: بیا حسین، این‌ هم بچه‌ها و نوه‌هایت، حسین خجالتی بود از حرف حاجی صورتش سرخ شد. آن شب راضی نشد بیمارستان بماند کمرش را با کمربند طبی بست و با آمبولانس آوردیمش خانه. 🌷دکتر تا یک ماه استراحت مطلق برایش تجویز کرده بود اما مثل همیشه گوشش بدهکار نبود، کمربند می‌بست و نمازهای واجبش را ایستاده می‌خواند و نماز مستحبش را نشسته، یک هفته نشده بود که به محل کار رفت. ✍ راوی: همسر شهید حسین پورجعفری @yousof_e_moghavemat