📜
#برشی_از_یک_زندگی🩷
#عبرت
#ادامه_دارد
.
رو صدا کردو شروع کرد دعوا کردن بی غیرت تو شرف داری تو دین داری تو آدمی که اون پیرمرد رو گذاشتی آشغال دونی اومدیمو مریمم نمیرفت تمیز کنه اگه مریم میدیدن چی میگفتن به ما ها .مگه روز اول من به زنت نگفتم که باید ازش نگهداری کنه پس چی شد .حالا یکی نبود بگه مگه تو زن نگرفتی که بچهاتو بزرگ کنه پس چی شد .روزها میگذشت و خبری از اعظم نبود به هرکی که میخواست بره شهر التماس میکردم بره درخونشو برامون خبری بیاره .ولی هرکی میرفت دست خالی برمیگشت دیگه واقعا ترسیده بودم بلایی سرشون اومده باشه .یه چند روزی سکینه حالش بد بود وهی توی اتاق میخوابید وبیرون نمیومد .راستش منم ازاین وضع خوشحال بودم لااقل کاری به کار ما نداره.خبر دادن که پدرو مادرش میان خونمون واسه احوالپرسیش .آقام یه گوسفند کشت وگوشتشو گذاشت تو یخچال وما هم دو روز تموم خمیر میکردیم ونون میپختیم .آقام رو فرستادم شهر تا بره وسیله های ترشی بگیره تا ترشی بندازیم .وای چقدر هممون خوشحال بودیم که آقام میره شهر ونیست وسکینه هم بیرون نمیاد .اون روز بهشت بود خونمون .ناهار درست کردیم خوردیم وعصرونه خوردیم .سه تا قوری چایی دم کردیم .اخه بیشتر از یه چایی صبح به صبح حق چایی خوردن نداشتیم دیگه آقام خوشش نمیومد همیشه خدا یه طرف دلمون گرسنه بود .رفتم نشستم خونه خانم معلمها یکیشون بهم درس یاد میداد واینکه اسم خودمو بنویسم یکیشون هم بافتنی یادم میداد تا دستگیره ببافم .خیلی خوش گذشته بود خواهرم عشرت رو فرستادم پشت بوم که تا ماشین پیچید تو جاده ده بیادو خبر بده که آقام اومده تا ما زود بشینیم رو قالی که نگه بیکار بودید وجنگ ودعوا راه بندازه .تند تند داشتیم چایی میخوردیم که صدا زد اومد اومد ماشین اومد .قوری واستکان وهمه رو نفهمیدیم کجا وچه جوری قایم کردیم .تفاله چایی رو ریختیم تو پلاستیک وازدر پشتی پرت کردیم رو پشت بوم همسایه ننه وآقای سکینه اومدن خونمون ننش مثل خودش فضول وسرکش بود وبه همه جا وهمه چیز کار داشت ولی آقاش مرد خوبی بود فقط یه گوشه مینشست وبا آقام قلیونشو میکشید .ننه پرگل از در اومد وگفت کو کجاست سکینه شنیدم ناخوشه رفت تو اتاقو یه نیم ساعتی پچ پچ کردن بعد از اون سریع اومد بیرون ورفت پیش آقام وشوهرش وگفت :حاجی حاجی مشتولوق بده زودباش تا مشتولوق ندی نمیگم که شوهرش گفت:چیه باز زن حالا بزار ازراه برسی باز چی تو سرته .پرگل :هیچی حاجی خیره خیر .بزار حالا مریم سیاه هم بیاد بعد بهتون میگم .آقامم گفت اون قوچ چاقه که قهوه ای.