رئیس دانشگاه اگر چنانچه این کارِ بدش معلول بدرفتاری یا ضعف خود او نباشد، بلکه معلول برنامه ای باشد که وزارت به او داده، وزیر مسؤول است. وقتی وزیر مسؤول شد، میشود از وزیر سؤال کرد. امّا اگر چنانچه نه، یک گروهی آنجا باشند که اینها تحت فرمان وزیر نیستند، اصلاً از برنامه ی وزیر، وزارت مربوطه و دولت هیچ دستوری نمیگیرند، هیچ تعهّدی در مقابل او ندارند، در اینجا طبعاً نمیشود از کسی سؤال کرد؛ مجرمی، مسیئی [۱]، محسنی وجود نخواهد داشت. لذاست که من اعتقاد به این مسئله ندارم.
البتّه دانشجوها خیلی فعّالیتها میتوانند در دانشگاهها بکنند؛ بعد از درس
----------
[۱]: . گناهکار.
خواندن. بی رودربایستی به شماها بگویم؛ درس خواندنتان را فدای این کارهایی که خیال میکنید خوب است - حالا یا خوب است، یا خوب هم نیست - نکنید؛ بنده هیچ اعتقادی به این کار ندارم. درس، اوّل است. فلسفه ی حضور شما در آنجا، درس خواندن است. اگر واقعاً یک دانشجویی درس نخواند، بلاشک بدانید مشغول الذمّه است؛ یعنی ذمّه اش مشغول ملّت و مردم و خدا و همه است؛ ذمّه اش مشغول به هر کسی است که سهمی در ایجاد این دانشگاه دارد؛ لذا باید پیش خدای متعال جواب بدهد. حالا در دنیا ممکن است کسی یقه ی کسی را در این چیزها نگیرد، امّا در روز قیامت یقیناً سؤال خواهند کرد: آقا، چرا درس نخواندی؟ پس اوّل، درس خواندن است. منتها درس خواندن، بلاشک همه ی وقت دانشجو را نمیگیرد؛ یعنی برای او وقتی باقی میماند؛ این وقت را باید استفاده کند برای مسائل فکری، برای مسائل سیاسی؛ البتّه سیاست بازی را نمیگویم. کار سیاسی در دانشگاه نباید بین افراط و تفریط باشد. یک وقت است که یک تفریطی وجود دارد؛ اصلاً دانشگاه همین طور مثل یک مرده ای است! این همه جوان، در مسائل سیاسی نه موضعی میگیرند، نه حرفی میزنند؛ که بنده آن وقت گفتم [۱] خدا
لعنت کند کسانی را که دانشگاه را سوق میدهند به فلان. یک وقت هم اینطور است که از نیروی جوان استفاده کنند، او را بکشانند این طرف، آن طرف؛ و دانشجو را در همه ی مسائلی که هیچ ارتباطی هم با او ندارد - مسائل گوناگون و مشکلاتی است که مربوط به گروهها و جناحها و فلان است - بیایند وارد کنند؛ به نظر من این هم افراط است.
بعضی وقتها افرادی میگویند در دنیا دانشجو چنین است، در فلان کشور چنین است. حالا گیرم که باشد؛ خیلی خوب است که فرض کنید دانشجوها دانشگاههای خود را تعطیل کنند، درسشان را نخوانند، بیایند به سود فلان حزب و فلان جناح یک حرکتی را انجام دهند که هیچ بررسی هم نکرده اند این حرکت درست است یا درست نیست؟ مگر این چیز خوبی است که ما حالا بخواهیم از آن تقلید کنیم؟ بنابراین کار سیاسی هم که میگوئیم، یعنی واقعاً باید در یکایک دانشجوها قدرت فهم سیاسی، درک سیاسی، تحلیل سیاسی به وجود بیاید. پناه بر خدا از آن روزی که کسانی مسؤولیّتهایی را در کشور به عهده بگیرند، در حالی که فهم سیاسی ندارند و قادر بر تشخیص امواج سیاسی دنیا نیستند.
خُب، این کار کِی باید انجام بگیرد؟ در طول زندگی؛ بخصوص در دوره ی جوانی. محیط دانشجویی هم که محیط خیلی خوبی است؛ محیط گرم، محیط پرشور؛ از این باید استفاده شود. به نظر من همین نشریاتی هم که شماها دارید - آن بار هم گمان میکنم این را به شما گفتم؛ حالا اگر هم نگفته ام، عرض میکنم - باید کمک کند که بچهها بتوانند قدرت تحلیل پیدا کنند؛ یعنی مسائل سیاسی را بفهمند؛ متوجّه بشوند این موج سیاسی چیست؛ این کسی که الان دارد این اقدام را میکند، این حرف را میزند، این حرکت را میکند، چه منظوری میتواند داشته باشد؛ پشت این پرده ی ظاهر را مشاهده کنند. یا مثلاً در اوقات فراغتشان مسائل فرهنگی را دنبال کنند. این اردوهایی که هست، بعضی اش خیلی خوب است. بخصوص شماها که الحمدلله بچههای مسلمانی هستید، یک مقداری به مسائل اسلامی، گسترش دینداری، تقوا و پارسایی در دانشگاهها بیشتر توجّه کنید؛ این خیلی مهم
است. شما هر کس که باشید، مال هر دانشگاهی که باشید، به هر جناح سیاسی و فکری که وابسته باشید، از تقوا و پارسایی بی نیاز نیستید؛ این اساس کار است. آدم وقتی باتقوا شد - یعنی مراقب خود بود؛ تقوا معنایش این است؛ یعنی انسان مراقب اعمال و رفتار خودش باشد تا کار نادرست و بی قاعده از او سر نزند - هر کس که باشد، هر جور فکری داشته باشد، هر جور مذاق سیاسی ای داشته باشد، خطری ایجاد نمیکند؛ ضربه ای به جایی نمیزند؛ ویرانی ای به وجود نمی آورد؛ از او صلاح میتراود. لذا به نظر من اصل این است که بچهها را - رفقا را، دوستان را، دیگران را؛ آنهایی که نشریه ی شما را میخوانند - هرچه میتوانید، باتقوا، متدیّن و پاک نهاد بار بیاورید؛ خودتان هم همین طور باشید.