پدر و مادرهایی که عصبی هستند و خشونت دارند و بچه را اذیت می کنند، بچه این درک را پیدا می کند که: "من که بد بودم ولی حالا تو هم بدی. تو هم منو اذیت می کنی." این حالت وقتی ادامه پیدا می کند وقتی کودک راه افتاد دچار حالت لجبازی می شود و می گردد تا یک چیزی پیدا کند و مادرش را بچزاند و حرص دهد، بعد کودک دوباره من بدم اش تقویت می شود و دچار احساس گناه می شود  و وارد یک چرخه ی مخرب می شود. پس این حالت « من بدم – تو بدی » است. حالت دیگر اگر خشونت ها از یک حدی بگذرند حالت « من خوبم – تو بدی » به وجود می آید. زمانی که خشونت ها با رفتار بچه در هماهنگی نیست. این حالت بیشتر در مناطق حاشیه و  محروم و کودک آزاری و تنبیه های شدید بدنی و ..... به وجود می آید و از عوامل ایجاد درک مظلوم است. این حالت خطرناک  است درک مظلوم هم اگر به این حد برسد خطرناک است و زیر بنای جرم و جنایت است. تمام مجرمین این زیربنا را دارند و می خواهند انتقام بگیرند. بهترین حالت، « من خوبم – تو خوبی» است. چه جوری به فرزندمان نگاه می کنیم؟ به عنوان یک مجرم بالفطره، "این بچه ذاتش خرابه، ولش کنم زندگی را بهم ریخته" "باز تو چی کار کردی؟؟؟" "نیم ساعته صداش در نمیاد حتماً یه جایی داره خرابکاری می کنه، امکان نداره این ساکت باشه" وقتی با نگاه خرابکار به فرزندمان نگاه می کنیم، او هم خرابکار بار می آید. عکس این حالت هم صادق است مثل: "این بچه ی من اونقدر ساکته اصلاً جنب نمی خوره" خب بنده ی خدا اگر بچه هم بخواد که یک تکانی بخوره دیگه با این حرف ها از جایش تکان نمی خوره؛ چون این جوری دیده شده، خودش نیست. (ادامه دارد...) {قسمت57} [مباحث کودک متعادل ]