🌟💐🌟💐🌟💐 💐🌟💐🌟💐 🌟💐🌟💐 💐🌟💐 🌟💐 💐 💐قسمت بيست و دوم 🌟 🔱داستانهاى_هزار_و_يك_شب_دربار 🔰خاطرات_پروين_غفارى 🔱از برق چشمانش فهمیدم که شاه پشت خط است . با اشاره مرا صدا کرد .گوشی را گرفتم و وقتی که صدای شاه را شنیدم ، گوشی را محکم کوبیدم و ارتباط را قطع کردم . ⚜مادرم نگران به طرفم آمد و گفت: _ این چه حرکتی است پروین با شاه مملکت⁉️ _ مگر میشود اینطور رفتار کرد⁉️ ⚜گفتم: _ او برای من شاه مملکت نیست. یک مرد عیاش است که هستی دختری مثل مرا به باد داده . حالا که حامله شدم میخواهد جنین را سقط کنم تا بتواند به هوس بازی هایش ادامه دهد. من هم با او میجنگم ❗️ تو هم حق دخالت در کار مرا نداری 🔱 مادرم وحشت زده گفت: _ می دانی چه می گويى دختر⁉️ دودمان ما را به باد میدهد ،پدر را خانه نشین می کند و همه ما از گرسنگی خواهیم مرد. ⚜فریاد زدم : _بس کن مادر این تو بودی که مرا همچون یک فاحشه به آغوش و انداختی حالا مرا می ترسانی⁉️ هیچ غلطی نمیتواند بکند من آبرویش را در تمام تهران خواهم برد 🔱مادرم مات و متحیر گفت پروین تو دیوانه شدى ❗️ او چون تورا میخواهد نمی تواند از تو بچه دار شود اگر پای بچه وسط باشد تو دیگر نخواهی توانست در کنار او باشی او هنوز فوزيه را رسما طلاق نداده ❗️ چرا نمی خواهی بفهمی⁉️ تو باید سیاست داشته باشی با دیوانه بازی کاری از پیش نمیرود تو بایستی اکنون که مورد علاقه او هستی بتوانی حفظش کنی با نفوذ در روح و جسم و می توانیم آینده را تضمین کنید و به خواست خودت که ازدواج با اوست برسید❗️ با این وضع دیگر سراغتو نخواهد آمد.... ادامه دارد... ✍ 📔برگرفته از كتاب تا سياهى در دام شاه 🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐 🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐 @zandahlm1357