۲. خودباوری؛ پیش نیاز پذیرش
نقش
اشاره
همۀ زوجهای جوان، تواناییهایی دارند که زمینۀ سازگاری و رفتار مثبت و مفید را برای ایشان در طول زندگی فراهم میکند. کسانی که این تواناییها را بشناسند، مسئولیتهای جدید زندگی را به بهترین وجه میپذیرند و با کشف چنین گنجی، خلأهایی که نوعاً در زندگی زوجهای جوان وجود دارد، برطرف میشود.
اگر اعتمادبه نفس، به معنای تکیه بر تواناییهای خود به صورت مستقل باشد، «شرک» است؛ ولی اگر به معنای تکیه انسان به خداوند و نیروهایی باشد که به او داده است، این باور مطلوب بوده و همان خودباوریِ مؤمنانه است که ریشه در خداباوری دارد؛ چراکه خداوند بهترین استعدادها را به ما داده است؛ چنان که در قرآن کریم آمده است: «ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم. » [۱]
با خودباوریِ مؤمنانه به موقعیتهای زیادی دست خواهیم یافت:
* توانایی ابراز وجود؛
* بالارفتن قدرت تحمل در قبال اظهارنظرِ دیگران؛
* مدیریت امور با توجه به موقعیتهای مختلف زمانی و مکانی؛
* مدیریت زمان و برنامه ریزی؛
* رازداری و کنترل رفتار؛
* برداشت واقع بینانه از وقایع پیرامونِ محیط خود؛
* وابسته نبودن به دیگران.
با خودباوری از مرزهای تنگ نظرانه میگذریم و با استفاده از
تجربههای گذشته، به پیش بینیهای مدبّرانه میرسیم. خداوند این مسیر تکاملی را در اختیار ما گذاشته است تا به زندگی شیرین تری دست پیدا کنیم.
یکی از راههایی که میتواند ما را به خودباوری برساند، صحبت دربارۀ تواناییهای خود و کاربرد آن هاست. هرگز نباید مهارتهای خود را دستِ کم بگیریم. کارهایی مثل بچه داری، ورود به دانشگاه، آموختن یک زبان خاص، طراحی یک لباس، تدارک یک مهمانی، تدریس،
----------
[۱]: تین، ۳.
سخنرانی، کارکردن در کنار تحصیل و... موفقیتهای خوبی هستند که تواناییهای ما را برای خودمان به نمایش میگذارند. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در تعبیری به این مطلب اشاره کرده و فرموده اند: «خدا رحمت کند فردی را که به ارزش خود پی ببرد. » [۱]
خودباوری علاوه بر اینکه فرد را برای پذیرش نقشهای متعدد آماده میکند، موجب میشود وی با همسر و فرزند و اطرافیانش رابطۀ بهتری برقرار کند؛ چراکه چنین شخصی دربارۀ موضوعات پیرامون خود، نظر واقع بینانه ای دارد و غرور کاذب نداشته و نیز سعی ندارد برتری و سلطۀ خود بر دیگران را اثبات کند؛ بنابراین تا حد ممکن و معقول، خود را با توقعات همسر و اجتماع اطرافش سازگار می کند.
----------
[۱]: عبدالواحدبن محمد تميمى آمُدى، غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۷۳.