بنابراين طرفداريها و موضع گيريهاي مثبت چهره‌هاي محبوب در بين مردم، تاثير زيادي گذاشت در اين كه اين حركت بدرستي جا بيفتد و در راس همه هم تاييد امام بود كه امام گفتند: «اين انقلاب بزرگتر از انقلاب اول بود. » و اين انقلاب بزرگتر، فقط نفس تسخير لانه ي جاسوسي نبود، بلكه به خاطر اين بود كه توطئه بازگشت تدريجي و آرام امريكا به ايران را خنثي كرد، چون انقلاب اول ما، در حقيقت انقلابي بود با امريكا، و امريكاييها كه از در رفته بودند و مي‌خواستند خيلي آهسته و آرام از پنجره بخزند داخل، اما اين حركت، مطلقا پنجره را بر روي آنها بست كه تا زمانهاي دور هم بسته خواهد بود، و لذا امام گفتند اين انقلاب دومي ست و حقيقت هم همين بود. (۱۲) در قسمت ديگري از خاطرات خود، مقام معظم رهبري، به اين گروه بندي اشاره كرده و اسامي برخي از آنان را ذكر مي‌كنند: در داخل شوراي انقلاب هم در حالي كه بني صدر و امثال بني صدر و بازرگان كه آن وقت جزو دولت بود، همه مخالفت مي‌كردند و اين در حالي بود كه ماها حمايت كرديم، يعني تا آن آخر كه مساله ي لانه ي جاسوسي تمام شد، در داخل شوراي انقلاب من و آقاي هاشمي و مرحوم بهشتي و دو، سه نفر ديگر، هميشه طرفدار و پشتيبان دانشجويان و جريان لانه ي جاسوسي بوديم. از آن طرف هم بني صدر و بازرگان و قطب زاده و بعضي ديگر از طيف و گروه ليبرالها مخالف آن جريان بودند و با نق زدن خودشان، در پي علاج آن زخم و جراحتي بودند كه به وسيله ي دانشجويان بر پيكر روابط ايران و امريكا براي درازمدت به وجود آمده بود و دائما در اين فكر بودند تا با شكلي اين قضيه را از بين ببرند، و اين شكافي را كه در سياست مورد علاقه ي آنها و سياست امريكا در منطقه و كشورمان به وجود آمده، ترميم كنند و تا آخر هم همين طور بود. (۱۳) زماني كه واقعه اشغال لانه جاسوسي اتفاق افتاد، مقام معظم رهبري در سفر حج بودند و بلافاصله پس از بازگشت از زيارت خانه خدا، فعاليت خود را در دفاع از حركت اشغال لانه جاسوسي و افراد دانشجوي خط امام آغاز كردند و انصافا موفق شدند جو عمومي را به نفع انقلاب دوم مساعد نمايند. البته هنگامي كه اصل حادثه واقع شد، ما در ايران نبوديم، يعني ايام حج بود و من با آقاي هاشمي مكه مشرف بوديم، آن طور كه به خاطر دارم، يك شبي مكه در پشت بام بعثه، نشسته بوديم راديو گوش مي‌كرديم. ساعت ۱۲ شب راديو ايران خبر داد دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، سفارت امريكا را تسخير كردند و اين مطلب خيلي براي ما مهم آمد و ضمن اين كه يك قدري هم بيمناك شديم، در فكر بوديم اينها چه كساني و از كدام جناح و گروه هستند كه اين كار را كردند، چون احتمال داشت جناحهاي چپ براي استفاده‌هاي سياسي خودشان بخواهند دست به يك حركاتي بزنند و احيانا شعارهاي براق و جالبي را به خودشان اختصاص بدهند، اين بود كه ما بشدت نگران بوديم. تا اين كه در اخبار ساعت ۱۲ شنيديم كه گفت دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، و بمجرد اين كه اسم مسلمان و پيرو خط امام را شنيديم، خيالمان راحت شد كه اينها چپها و منافقين و فرصت طلبها نيستند، بلكه دانشجويان خودي و مسلمان هستند كه اين كار را انجام دادند. تا اين كه مراجعت كرديم كه البته من و آقاي هاشمي خيلي زود برگشتيم و سفر حج مان كلا ده روز طول كشيد، يعني از روزي كه از تهران حركت كرديم، تا روزي كه به تهران برگشتيم، ده روز شد كه فقط حج كرديم و برگشتيم. وقتي هم برگشتيم به ايران، مواجه شديم با غوغاهاي روزهاي اول و كشمكش عظيمي كه از يك طرف هيات دولت موقت بشدت ناراحت بود و مي‌گفت، اين چه وضعي و چه حادثه اي ست، و از طرف ديگر، مردم در شور و حماسه بودند كه بالاخره منجر شد به استعفاي دولت موقت و ما طبعا مساله را از ديدگاه آن كساني مي‌ديديم كه به مبارزه با امريكا به صورت واقعي و حقيقي معتقد هستند، و لذا در داخل شوراي انقلاب، از حركت اين بچه‌ها دفاع مي‌كرديم و من همان وقت، يك سخنراني هم در لانه جاسوسي كردم و چون ايام محرم شد، دانشجويان روضه خواني راه انداختند و تمام دستجات سينه زني تهران، هر شب آن جا جمع مي‌شدند، سينه مي‌زدند و مثل يك امامزاده و يك محل مقدسي، اقامتگاه دانشجويان را احاطه مي‌كردند، و به سينه زني و روضه خواني مي‌پرداختند. هرشب يك سخنران آن جا مي‌آمد، سخنراني مي‌كرد كه يك شب هم من رفتم و يك سخنراني خيلي گرم و گيرايي داشتم كه الان نمي دانم نوارش در راديو تلويزيون هست يا نيست، ولي به هرحال، سخنراني خيلي پرشور و هيجاني بود و اين مطلب را آن جا مطرح كردم و گفتم، در اين روزها كه اين حادثه اتفاق افتاده، ما چه از دست داده ايم و امريكا چه از دست داده! و گفتم كه امريكا همه چيز را از دست داده، ولي ما در اين ماجرا به جز سود، چيزي نداشتيم كه اين در حقيقت پاسخي بود به سياستمداران ليبرال داخل شوراي انقلاب، چون دايما مي‌گفتند با اين حركت، انقلاب از بين خواهد رفت و ايران شكست خواهد خورد و امريكا ايران را خواهد بلعيد،