خانۀ پدری یا مسکن مستقل؟
اگر پسری در نظر دارد پس از ازدواج در خانۀ پدری زندگی کند، الزاماً در جلسات خواستگاری باید این مطلب را بگوید. اگر دختر نیز به دلایلی، به دنبال زندگی مستقل است و به هیچ وجه زندگی با خانوادۀ همسر
را نمی پسندد، باید این مطلب را در جلسۀ خواستگاری بیان کند. چنانچه این بحثها در جلسات خواستگاری مطرح نشود، اگرچه از نظر حقوقی، تأمین و تعیین مسکن با مرد است، باز هم بهتر است در این زمینه، نه دختر و نه پسر، بر خواستۀ خود اصرار نکنند و متناسب با موقعیت خویش و ضمن درنظرگرفتن مطالب پیشِ رو به تفاهم برسند:
* در ابتدای زندگی که احتمالاً شرایط اقتصادی پسر مناسب نیست، زندگی در خانۀ پدری بسیاری از هزینههای زوج را کاهش خواهد داد: هزینههای مهمی مثل اجاره بها و هزینههای تعمیر و نگه داری منزل و برخی هزینههای جاری. علاوه براین سختیهای اجاره نشین بودن، مثل تمدید مدت اجاره و اضافه شدن اجاره بها، بداخلاقی و ایرادگیریهای احتمالی صاحب خانه ها، جابه جاییهای هرساله، هزینههای نقل مکان و تخریب وسایل جهیزیه بر اثر اثاث کشی، نگرانیهای مهمی است که معمولاً با بودن در خانۀ پدری موضوعیت پیدا نمی کند.
* خانه محلی برای آرامش است؛ بنابراین اگر برای تشکیل زندگیِ مشترک، بین سکونت در خانۀ پدری یا خانۀ مستقل مردّد مانده اید، تنها ملاکتان آرامش باشد. در این زمینه، صرفاً به جنبههای اقتصادی آن فکر نکنید؛ بلکه بسنجید در کدام محل، آرامش بیشتری خواهید داشت! آرامش شما در گروِ استقلال شماست و مَسکن، مولّفه ای مهم برای استقلال است؛ پس به شرطی خانۀ پدری مناسب است که به استقلال شما آسیب نزند.
* حفظ حرمت پدر و مادر واجب است. گاهی ممکن است ماندن در خانۀ پدر، درگیریها و مشکلاتی را پیش بیاورد که آرامش شما و همسر
و والدینتان را تهدید کند. دراین باره بسیار سنجیده عمل کنید. قبل از هر اقدامی، ظرفیت همسر و خانوادۀ خود را به درستی بسنجید تا رنجشی پیش نیاید و حرمتی شکسته نشود. گاهی افراد به سبب دلتنگیِ والدین، از زندگی در خانۀ مستقل صرفِ نظر میکنند؛ ولی بعد از گذشت چند سال، به خاطر حفظ حرمت آنها مجبور به ترکشان میشوند.
* اگر در خانۀ پدری زندگی میکنید، بهتر است سهم خودتان را از هزینههای مشترک بپردازید. اصلاً نگاه دائمی به این خانه نداشته باشید؛ حتی اگر از بودن در آن، کاملاً احساس رضایت دارید. چنین نگاهی شما را از توانمندی مالی و استقلال اقتصادی در آینده دور میکند.
* نکند به علت نداشتنِ اعتمادبه نفس، ترجیح دهید که در خانۀ پدر و مادرتان زندگی کنید! گاهی زوجین به سبب ناتوانی در تأمین نیازهای عادی خانه که تا قبل از ازدواج، برعهدۀ پدر و مادرشان بوده است، تصمیم به چنین اقدامی میگیرند یا احساس میکنند به خوبی از پسِ حوادث و مشکلات احتمالی که ممکن است برای هر خانواده ای پیش آید، برنخواهند آمد. هراس از چنین وقایعی و درنتیجه، اصرار بر ماندن در خانۀ پدر، چه از جانب والدین باشد و چه از جانب فرزندان، بسیار نابجا و خطرناک است. به کارهای جزئی بپردازید تا کم کم خودکارآمد شوید. مهم این است که شما مسئولیت را برعهده بگیرید، نه اینکه بی خیال باشید یا ندانید چه باید کرد! درهرحال، وقتی مسئولیت را برعهده گرفتید، راهی برای آن پیدا خواهید کرد: یا خودتان دست به کار میشوید یا از فرد دیگری کمک خواهید
گرفت.
* گاهی برخلاف نکتههای پیش گفته، شما به دلایلی مانند ازدنیارفتن پدر یا مادر یا ناتوانی یا کهولت آن ها، وظیفۀ خود میدانید که در خانۀ پدری تان زندگی کنید. اگر پیش از ازدواج، این موضوع را با همسر آیندۀ خود مطرح نکرده اید، باید بتوانید او را با زبان خوش متقاعد کرده و با خود همراه سازید. اگر این همراهی اتفاق نیفتاد، از فرد فهمیده و باتجربه ای که شما و همسرتان به او اعتماد دارید، کمک بگیرید؛ ضمناً تلاش کنید حمایت هایتان از والدین به گونه ای باشد که تدریجاً وابستگی آنها به شما کمتر شود. [۱]
----------
[۱]: پسری نزد من آمده بود و میگفت دختری را عقد کرده است و میخواهد مراسم عروسی برپا کند؛ اما مادر پیر هفتادساله ای دارد که بسیار به او وابسته است و نمی تواند او را دل شکسته رها کند و زندگی مستقلی تشکیل دهد. به او گفتم که چون فاصله سِنّی مادرش با همسرش زیاد است، این وضعیت ممکن است برای هردوی آنها مشکل آفرین باشد؛ بنابراین باید به دنبال بهانه ای باشد تا از مادرش جدا شود. از او پرسیدم که خانه شان چه وضعی دارد؟ پاسخ داد: «بسیار قدیمی است و باید از نو ساخته شود. » گفتم: «اگر اکنون مادرت از رفتن تو دل شکسته میشود، ممکن است بعدها به خاطر مشکلاتی که پیش خواهد آمد، بیش ازپیش رنجیده شود؛ ازاین رو، اینکه خانه تان باید دوباره ساخته شود، بهترین بهانه است. این موضوع را با خواهر و برادرهایت نیز درمیان بگذار.