من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم
و گر ز کینه دشمن به جان رسد کارم
نه روی رفتنم از خاک آستانه دوست
نه احتمال نشستن نه پای رفتارم
کجا روم که دلم پای بند مهر کسیست
سفر کنید رفیقان که من گرفتارم
مرا به منظر خوبان اگر نباشد میل
درست بود به حقیقت که نقش دیوارم
کجا توانمت انکار دوستی کردن
که آب دیده گواهی دهد به اقرارم
همه جهان به درآیند گو به انکارم
«
#سعدی »
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
بودیم به یک شراب در مجلس عمر
یک دور زما بیشترک مست شدند
«
#خیام »
چندان که گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان
آن گل که هر دم در دست بادست
گو شرم بادش از عندلیبان
یا رب امان ده تا بازبیند
چشم محبان روی حبیبان
درج محبت بر مهر خود نیست
یا رب مبادا کام رقیبان
ای منعم آخر بر خوان جودت
تا چند باشیم از بی نصیبان
«
#حافظ »
🆔
@zandahlm1357