بلا، خوشحالی شترهای زیادی در یک روز از عربی بادیه نشین از بین رفت. وی خوشحال شد و گفت: به خاطر منت بزرگ خدا بر من، مرگ من به شترانم اصابت کرد. مهمان اعمش به مهمان خود گفت: دوست داری با بزغاله چاق و سرکه خوب و نان تازه از تو پذیرایی کنم. گفت: آری. اعمش نانی خشک و سرکه برای او آورد، مهمان گفت: بزغاله و نان تازه کجاست؟ اعمش گفت: من نگفتم آنها را دارم. گفتم: تو اشتها داری یا نه؟ حاضر جوابی صاحب بن عباد، یکی از ندیمانش را دید که چهره اش برافروخته شده است؟ پرسید: چگونه ای؟ ندیم پاسخ داد: تب دارم. صاحب گفت: قه، ندیم گفت: وه. صاحب او را تحسین کرد و خلعت داد. سخن چین مردی به فیلسوفی گفت: دیروز فلانی تو را نکوهش کرد. فیلسوف گفت: مرا در حضورم سخنی گفتی که وی از گفتن آن در حضورم حیا می‌کرد. انجیر، خربزه، بادنجان وزیری گوید: از جمله دلائل استقامت طبع انسان این است که سه چیز را دوست داشته باشد. انجیر، خربزه و بادنجان. هرکه یکی از این سه را دوست نداشته باشد، ثلث انسانیت او کم شده است. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357