سوگند ویژه
مردی ادعای طنبوری کرد که نزد کسی بود و شکوه به قاضی برد. صاحب طنبور انکار کرد و قاضی گفت: چنین سوگند یاد کن: اگر طنبور این مرد نزد من باشد پس فلان تو در فلان خواهر من باشد. صاحب طنبور گفت: این دیگر چه نوع سوگندی است؟! قاضی گفت: این سوگند ویژه ای است برای وقتی که اختلاف سر طنبور باشد.
قرض خدا
مردی از حلوا فروش یک رطل حلوا به نسیه خواست، حلوا فروش گفت: اول بچش.
خریدار گفت: روزه دارم و قضای رمضان گذشته گرفته ام. حلوا فروش گفت: پناه به خدا، اگر با تو معامله کنم. کسی که قرض خدا را یک سال به عقب انداخته است با قرض من چه میکند.
#کشکول_شیخ_بهاء
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯
@zandahlm1357